سلام بر یاوران کاروان خودآگاهی!
انسان، موجودی است واقعی و حقیقی که همواره به خود، آگاهی دارد؛ بلکه می توان گفت؛ واقعیت انسان، همان آگاهی است! فیلسوفان این نوع آگاهی از خویشتن را که همیشگی است، «علم حضوری» به خویشتن می نامند! این آگاهی از خود با صورت سازی ذهنی و از طریق مفاهیم و معنای واژگان نیست! بلکه از طریق حضور هر انسان نزد خویشتن و درک خود، به دست می آید! این علم حضوری، خدادادی، طبیعی و عادی است و راه مراقبت و حفاظت از خود و زمینه تصمیمات درونی صحیح است!
علاوه بر آن، انسان دارای نوعی آگاهی نسبت به خود است که از طریق مفاهیم و صورت سازی ذهنی به دست می آید! فیلسوفان این نوع آگاهی از خود را «علم حصولی» به خود، می دانند!! ولی روانشناسان، این نوع نگرش برخاسته از الفاظ و واژگان و مفاهیم ، نسبت به خود را، «خودپنداره» یا «خودانگاره» می نامند!!
می دانید که کلمات و واژه هایی که ما در هر فرهنگی به کار می بریم و دارای معنای خاص و بار مثبت و منفی است ، باعث می شود که ما صورتی از آن، در ذهن خود بسازیم و به واسطه آن صورت ذهنی، مطالب را درک کنیم!!
اگر در دوران کودکی، آسیب نبینیم، علم حضوری به خویشتن، با هدایت فطری و غریزی درونی و با استفاده از وحی الهی و رهنمایی پیامبران و اولیای الهی،زندگی خوب، شاد و نیکی برای ما فراهم می سازد! اما اگر در دوران کودکی مورد آزار و اذیت قرار بگیریم، به توهم و خیال بافی های ذهنی پناه می بریم!!! مثلا اگر به ما برچسب و انگ بزنند و لقب تنبل، بی عرضه، بد، زشت، شلخته و .... بدهند، یا مورد داوری های منفی، بازخواست، نقد، ناسزا، سرزنش و توبیخ قرار بگیریم!، با این واژه های منفی، در ذهن خود برای خودمان، صورتی زشت و بد و پنداره هایی منفی، درست می کنیم! که منشا و ریشه همه تلخی های زندگی ما می گردد.
همچنین اگر ما در کودکی به حال خود رها بشویم و مورد بی توجهی قرار گیریم ،نوعی احساس بی ارزشی و تنهایی، در عواطف ما نهادینه می گردد و زیربنای شکل گیری خودپنداره ای منفی در ما می شود!
مشکل از جایی شروع می شود که کم کم، به صورتی آرام و بدون سر و صدا و به تدریج، خود اصلی و واقعی که به صورت حضوری به خودش، آگاهی داشت؛ بلکه خودش عین همان آگاهی بود، فراموش و گم می شود و ارتباط ما با آن قطع می گردد و من ذهنی که ساخته ذهن خودمان است، جای آن را به طور کامل می گیرد!! کار به جایی می رسد که ما فکر می کنیم که همان من ساختگی ذهنی هستیم!!!!! از این پس، ما با سایه و برچسب ها و مفاهیم و القاب ذهنی در مورد خودمان، سر و کار داریم نه با خودمان؛ یعنی با من ذهنی مان نه با من واقعی مان!!!!!!!!!
با کمال تاسف، از آنجا که اغلب خودپنداره های ما انسان ها، نسبت به خودمان، منفی و سرشار از مفاهیم و صورت های زشت و صفات ناپسند نسبت داده شده توسط دیگران است، بیشتر افراد نسبت به خودشمان، بدبین، بی محبت، گاه دارای حس خشم و تنفر از خود هستند که منشا تمام بیماری های عاطفی، بدگویی درونی و بدرفتاری نسبت به خود می باشد!
اکنون که بالغ و بیدار شده ایم و برای آگاهی بیشتر از وضع خود، تلاش می کنیم، در نخستین گام باید، به بررسی اوضاع خود بپردازیم، چنانچه دچار پنداره ای منفی در مورد خود هستیم؛
اولا: باید بدانیم و باور کنیم که آن پنداره ها، توهمات و برچسب ها، مربوط به سایه ماست نه خود واقعی ما؛ برداشت ما از خودمان است نه خودمان!!
ثانیا: اگر می توانیم، باید من ذهنی را به طور کلی، تخریب یا تعطیل یا کلاََََ پاکسازی کنیم و به دانش حضوری خدادادی و فطری خود باز گردیم تا از خود واقعی مان آگاه شویم بلکه خودمان گردیم .در آن صورت زهی سعادت و توفیق!!
ثالثا: اگر نمی توانیم که اغلب ما نمی توانیم به یک باره ذهن خود را به طور کامل تخلیه و پاکسازی کنیم، لا اقل نسبت به بهسازی و بازسازی آن اقدام کنیم! یعنی القاب، مفاهیم و برچسب های منفی پذیرفته شده را به تدریج، کم و کمتر و در نهایت، پاک کنیم و سلامتی روانی و عاطفی خود را رقم بزنیم. موفق باشید!!