سلام گرم مرا در روزهای آغازین پاییزی پذیرا باشید!
ببشتر افراد، والدین کنترلگری داشته اند که تصور می کردند با امر و نهی و اجبار و تحمیل و سرزنش و توبیخ و تنبیه، می توان فرزند خود را تربیت کرد و او را خوب و نیکو ساخت !!
با کمال تاسف، ما کنترلگری را از آنها آموخته و به ارث برده ایم! چون کنترلگری همانند دیگر بیماری های مسری و واگیر دار، خیلی زود به افراد دیگر، منتقل می شود. به همین جهت، اغلب کودکانی که والدین کنترلگر و اجبار کننده ای داشته اند، ا اگر چه خود در دوران کودکی، اذیت شده و رنج برده اند ولی خودشان نادانسته و ناخواسته به انسانهایی کنترلگر و اجبارکننده ای تبدیل شده اند که فکر می کنند برای تربیت، باید دیگران را کنترل، مدیریت، مجبور و تنبیه کرد!!!
آنها در اعمال و رفتار دیگران دقت می کنند و در بیشتر موارد از دست سخن و کارهای دیگران غصه می خورند و رنج می برند و با گفتار و رفتارشان به دیگران رنج می دهند!!
بیایید از کنترلگری و اجبار و تحمیل و توبیخ و سرزنش دیگران دست برداریم و باور کنیم که خداوند، هرگز کنترل امور دیگران را به ما نسپرده و ما را بر آنها سیطره نبخشیده است و ما را مسئول کنترل و اجبار دیگران نساخته و هرگز از ما چنین مسئولیتی نخواهد خواست! پس نه خود از سخن و کار دیگران غصه بخوریم و جوش بزنیم و برنجیم و نه باسخن و رفتار خود دیگران را اذیت کرده و برنجانیم!
تازه چرا خود را علامه دهر و فوق تخصص همه علوم دانسته و آرا و نظریات خود را درست و حق می پنداریم و دیگران را نادان، کودن و بد و خطاکار می پنداریم و به خود منصب، جستجوگری، داوری و قضاوت در مورد دیگران، دخالت در امور آنان، کنترل، اجبار و تحمیل و سرزنش و تنبیه افراد دیگر، می بخشیم؟
دقت کنید کنترلگری یک بیماری مسری است و با آموزه های دینی رسا لت اجتماعی، هدایت و تبلیغ رسالت الهی به دیگران، امر به معروف و نهی از منکر، نصیحت و خیر خواهی، تفاوت اساسی و بنیادین دارد.
چقدر نیکو است به جای آن که مراقب اعمال و رفتار دیگران باشیم، مراقب رفتار و گفتار خودمان باشیم!
سلام بر همراهان عزیز و گرامی! به خاطر مشغله زیاد و فرصت کم مدتی این مثنوی تاخیر شد ولی بار دگر سخن، جوشیدن گرفت!
رعایت بهداشت و حفظ سلامت روان، یکی از مسایل مهم زندگی هر انسانی است؛ آن را نباید کم اهمیت تلقی نمود و به آن بی توجهی کرد.
مولفه های بهداشت و سلامت روان از دیدگاه اینجانب به شرح زیر است:
1. پذیرش کامل خود
2. دوست داشتن صد در صد خود
3. خوب و نیک دانستن خود
4. مفید و ارزشمند دانستن خود
5. دانا و توانا دیدن خود در زندگی خویش
6. عدم شرمندگی از خود بودن
7. تخلیه خشم و نفرت و عدم آکندگی از احساس نفرت و دشمنی
8. برخورداری از شادی، خوشحالی، بهجت و شعف
9. ایمان و امیدواری به خداوند و مثبت نگری
10. احساس ایمنی و برخورداری از امنیت درونی و ساختاری.
این مولفه ها اگر در درون انسان نهادینه شود، انسان از روانی سالم و روحیه ای عالی برخوردار خواهد بود و گر نه از درون دچار مشکل است، هرچند امکانات خوبی برای زندگی داشته باشد. بدینسان شما از خود بپرسید که چقدر خود را پذیرفته اید؟ چقدر خود را دوست دارید؟ چقدر خود را نیک و خوب می دانید؟ و...... اگر این مولفه ها در درونتان وجود ندارد، آن را ایجاد کنید و اگر کامل نیست، آن را تکمیل کنید و اگر ضعیف است، آن را تقویت کنید و بهبود بخشید! مطمئن باشید بدون تحقق این مولفه ها، حالتان خوب نیست و از زندگی لذتی نمی برید!
یکی از بهترین و موثرترین راه های تخلیه فشارهای روانی و کسب سلامت و رشد روانی، دعا و نیایش به درگاه الهی و طلب و استعانت از درگاه الهی است؛ البته دعا جای اقدامات لازم را نمی گیرد پس باید آگاه شد و تلاش کردچنان که آگاهی و تلاش، جای دعا را پر نمی کند؛ افزون بر آگاه شدن از ریشه و علت مشکلات و فشارها و اقدامات لازم، باید از خداوند نیز درخواست نمود تا چالش های عاطفی و مشکلات روانی ما حل گردد؛ پس با یکدیگر زمزمه می کنیم:
خداوندا! آفریدگارا! ای اله و معبود یکتای من! جسمی سالم، روانی برخوردار از آرامش و احساس امنیت و روحی معنوی و سرشار از اشتیاق به قرب خود را به من عنایت فرما!
ای یکتای بی همتا! وجودم را یگانگی بخش و صلح را در جهان درون من برقرار ساز تا میان غرایز و نیازهای جسمی، کشش های نفسانی و روانی و تمایلات معنوی روح الهی ام، هیچ نزاع، کشمکش، جنگ و تعارضی نباشد!
خدایا! ای مدبر جهان و ای آفریدگارو پروردگار انسان! مرا در مدیریت صحیح همه عرصه های زندگیم یعنی در عرصه شناخت و باورها، ذهن و افکار، احساسات و عواطف، اراده و تصمیم، کلام و گفتار، رفتار و کردار و ارتباطاتم با دیگران، یاری فرما!
پروردگارا! مرا آگاهی و نشاطی روحانی بخش تا از غم و حسرت های گذشته، نجات یابم و به نگرانی و دلواپسی های آینده ،گرفتار نگردم؛ بلکه همواره در زمان حال، حضور مهربانانه، امداد و حمایت گرایانه تو را در زندگی ام احساس کنم و همراهی همیشگی ات را در همه فراز و نشیب های زندگیم، با تمام وجود دریابم!
خداوندا! زندگیم را آکنده از نور معرفت خود ساز و شعله عشق و محبت خودت را در دلم، فروزان ساز و ذکر و یاد الطاف و نعمت هایت را در وجودم، همیشگی کن و توفیق شکرگزاری زبانی و عملی را نصیبم فرما!
ای وجود همیشه بیدار! ای حقیقت بی خواب! بیداریم عنایت فرما تا خواب آلوده و غفلت پیشه، زندگی نکنم!
خدایا! ایمنی، امنیت و اطمینانم بخش که هیچ گاه زندگانیم را در حالت نگرانی، دلواپسی، استرس و اضطراب سپری نکنم!
خداوندا! ای داناترین! دانائیم بخش تا جهول و نادان باقی نمانم!
پروردگارا! ای قدرتمندترین! قدرت و تواناییم بخش که ضعیف و ناتوان نباشم!
مهربانا! شادمانی و نشاطم بخش تا محزون و غمناک نگردم!
الهی! ای شکیباترین! صبر و شکیبایی ام بخش تا عجول و شتاب زده زندگی نکنم!
ای عدل مطلق! عدالت را به من هدیه نما تا از ظلم و ستمکاری نسبت به خود و دیگران، دست بردارم!
خداوندا! می دانم نعمتت، گسترده و لطفت، بی کران است؛ عطایت، کاستی نپذیرد و مغفرتت، پایانی ندارد! پس بنده کوچک و خطاکار خود را بپذیر، بیامرز و از رحمت گسترده و از فضل و بخشش خاص خود، برخوردار ساز! و راهم را به سوی خودت، هموار کن تا ره پوی حقیقت شوم و بتوانم راهنمای خوبی برای دیگران باشم!
آمین یا رب العالمین! استجب یا ارحم الراحمین!
سلام بر شما عزیزان! حالتون چطوره؟ ان شا الله عالیه! امیدوارم روز به روز شاداب تر باشید!
می دانیم که دو نوع اعتیاد وجود دارد: 1. اعتیاد منفی همانند اعتیاد به مواد مخدر، اعتیاد به الکل و اعتیاد به انحرافات اخلاقی در زمینه سکس یا تماشای فیلم های پورنوگرافی. 2. اعتیاد مثبت همانند اعتیاد به درس، اعتیاد به کار.اعتیاد به اعمال مذهبی و وسواس در انجام آن! باید متوجه باشیم که اعتیاد به اعمال مذهبی که ناشی از فرار و غافل ساختن خود از احساس درد است و استرس زاست با عبادت، بندگی و تقوا ورزیدن صحیح که برخاسته از ایمان است و آرامش زاست، تفاوت اساسی دارد!
همچنین می دانیم که هر اعتیادی، برخاسته از این تصور درونی است که: «زندگی دردناک است» بدین رو شخص مضطرب، خود را مجبور می بیند که یا با روی آوردن به اعتیادهای منفی، خود را بی حس و بدون احساس کند، یا با اعتیادهای مثبت، به چیزی یا کاری یا اعمال و آیین هایی پناه ببرد و خود را به حدی مشغول کند که خود را از دردهای زندگی غافل نماید یا آنها را فراموش کند! تا بتواند از لحاظ روانی، زنده بماند.
اما باید بدانیم که اعتیاد، راه چاره نیست؛ زیرا تسکین دهنده ای سطحی و کوتاه مدت ولی زیانبخش است، چون هر گونه اعتیاد، انسان را وابسته، نیازمند،محدود، تحت فشار، مضطرب و لرزان می سازد؛ فرقی ندارد که به چه اعتیاد داشته باشید و اعتیاد شما از نوع مثبت باشد یا از نوع منفی!!
بدین رو باید به ریشه احساس درد و رنج در زندگی، توجه نمود و از اعتیاد به هر چیز به ویژه به امورمنفی که جنبه فرار از مواجهه با مشکل را دارد و صرفا به طور موقت تسکین بخش است، دوری گزید! باید ریشه مشکل را دریافت و آن را التیام بخشید و درمان نمود.
موفق باشید!
سلام بر خوبان همراه!
انسان، به دلیل حب ذات و دوست داشتن خود، نمی خواهد نقص ها و ضعف های خود را بنگرد و بپذیرد؛ به همین جهت ذهن و احساس ما، نقاط ضعف و نقایص ما را کتمان کرده، می پوشاند و فیتلر یا انکار می کند!!! آری انسان از مواجه شدن با خود واقعی و حقیقی خویش، می گریزد!!
بدین رو خود واقعی را جدی انگاشتن، کشف و گشودن خود، تفقد احوال باطن، در مقابل خود، عریان شدن و بند از بند و تار از پود خویش گشودن، شجاعت، انرژی و تلاش زیادی می طلبد! البته پنهان نگه داشتن خود از خویشتن نیزکار آسانی نیست؛ بلکه انرژی و نیروی زیادی از ما را هدر می دهد و نابود می کند! مولوی چه زیبا می گوید:
«میگریزم تا رگم جنبان بود/ کی فرار از خویشتن آسان بود؟/ نه به هند است ایمن و نه در خُتن/ آن که خصم اوست، سایه خویشتن»
از هم اکنون، تصمیم بگیرید که با شجاعت هر چه تمامتر با خود واقعی و حقیقت ذات خویش، هر چند ناقص و ضعیف باشد، مواجه شوید، آن را درست بنگرید و بپذیرید تا بتوانید راهی برای رفع مشکلات خود بیابید! موفق باشید.