بدون شک زندگی، یک سفر است و انسان، یک مسافری که همیشه در سفر است؛ ویژگی های سفر زندگی، به شرح زیر است:
1. سفر زندگی، اجباری است نه اختیاری و هر گز نمی توان از رفتن به این سفر، خودداری کرد! پس فکر سر باز زدن از سفر را از سر بیرون کنید.
2. سفر زندگی، همگانی است نه برای تعدادی از افراد؛ هیچ کس نمی تواند از انجام آن سر باز زند!
3. سفر زندگی، فردی است، نه اجتماعی؛ ولی چون در اجتماع صورت می پذیرد، ما در طول سفر، همواره دارای همسفرانی خواهیم بود که ممکن است کمکمان کنند یا مانع حرکتمان گردند!
4. سفر زندگی، شخصی است؛ یعنی تنها شخس شما می توانید آن را انجام دهید و هیچ کس نمی تواند به جای شما آن را انجام دهد و برای شما و به وکالت از شما سفر زندگی شما را طی کند! بنابر این از فکر استخدام و به کارگیری کارمند و وکیل برای سفر زندگی خودتان، منصرف شوید.
5. سفر زندگی، درونی است نه بیرونی! اگر چه در بیرون می توان مراحل ظاهری سفر زندگی، یعنی کودکی، نوجوانی، حوانی و پیری را دید، ولی ممکن است ما در سال خوردگی همچنان در مرحله کودکی و در حالت یتیمی اولیه باقی مانده باشیم!
6. سفر زندگی، امن و لذت بخش است نه هراسناک و رنج آور؛ زیرا خالق و طراحش، خداوند حکیم و قدرتمندی است که خودش همراهی، حفاظت، رزق و روزی، امدادرسانی، پوشاندن خطا و پذیرش توبه مسافران را در صورت خطا، به طور کامل بر عهده گرفته است و همه جا و در همه اوقات حاضر است و با زیر نظر داشتن لحظه لحظه های روند سفر ما ، آن را هدایت، مدیریت، تدبیر و وکالت می کند و جهان هستی و فرشتگان خود را برای زمینه سازی، آسان سازی، کمک رسانی، حفاظت و نگهبانی، تسلی بخشی، آرامش دهی و حتی آمرزش خواهی و دعا از جانب ما، به نزد ما و به کمک ما فرو می فرستد!
7. سفر زندگی، راه تعالی و تنها مسیر تکاملی هر کدام از ماست، نه لغزشگاه و سراشیبی سقوط ما، اگر چه به دلیل ناشناخته بودن وقایع و اتفاقات آن، سخت و مشکل و گاه دست نیافتنی و غیر ممکن به نظر می رسد!
8. سفر زندگی، پنهانی است نه آشکار؛ زیرا در درون صورت می پذیرد، نه در بیرون؛ لذا از والدین، همسر و نزدیکان ما نیز مخفی است تا چه رسد به دیگران و لذا هیچ یک از افراد عادی و همسفران ما، به متن داستان و وقایع سفر زندکی ما، دسترسی ندارند؛ اگر چه متأسفانه اکثر همسفران ما بر اساس توهمات و برابر نُرم فرهنگ اجتماعی خود، در مورد ما حدس و گمانه زنی هایی کرده و قضاوت و داوری های نادرست و نا به جای مثبت و منفی دارند و با قیافه ای حق به جانب و چه بسا به ظاهر عالمانه، در مورد ما، افکار و انگیزه های ما و .... اظهار نظر و داوری می کنند! ولی شما مطمئن باشید که هیچ یک از داوری و اظهارات مثبت و منفی آنها، برخاسته از علم و دانش و اطلاع نیست؛ بلکه از حدس و گمان و خیال و توهم آنها سرچشمه گرفته است. پس داوری های منفی آنها در مورد خودتان را نپذیرید و از حرفهایشان، مرنجید و از داوری های مثبت آنها فریب مخورید!
هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من
9. سفر زندگی، دارای مهلت و فرصت محدود، تعیین شده، ولی مناسب و کافی است و هیچ کس نمی تواند ادعا کند که از وقت کافی برخوردار نبوده است. بنا بر این اگر تعلل کنیم! اگر از رفتن و تجربه کردن سر باز زنیم و اگر جا بمانیم، اگر به بیراهه برویم، اگر به علایم راهنمایی توجه نکنیم و به دره ای سقوط کنیم که پایمان بشکند و نتوانیم سفر را ادامه دهیم و ...... زمان آن پایان می یابد و به هیچ وجه تمدید نمی گردد و اصلا تجدید پذیر نیست! و در مراحل بعد نیز درخواست برای بازگشت به مرحله پیشین، پذیرفته نمی شود.
10. سفر زندگی، دارای نقشه روشن و معلمان و مربیان برجسته، کارآزموده و خبره است و در جاده های آن علایم راهنمایی به اندازه کافی نصب شده است. در جاده، جای کافی و همه امکانات لازم برای مسافرت هر یک از ما آماده شده است!
در این سفر مهم موفق باشید.
سلام و درود بر شما عزیزان!
در درسهای پیشین گفته شد که برداشت انسانها از موضوعات، حوادث، رویدادها و سخنان و مطالب، نه تنها عین واقعیت آنها نیست، بلکه گاه مطابق ، گاه مخالف و گاه متضاد و درست بر عکس واقعیت است!! به همین جهت از یک رویداد، تفاسیر و برداشت های متضادی ارایه می شود و هر کدام نیز ادعا می کنند: واقعیت این است که من می گویم!!
از سوی دیگر، برخی به دلیل آسیب های دوران کودکی، از عزت و حرمت نفس، برخوردار نیستند؛ آنها نه تنها خود را بد و زشت می دانند؛ بلکه دیگران را نیز همانند خودشان، بد و زشت می پندارند و دچار بدبینی و منفی نگری و خیالبافی های توهم آمیز نسبت به دیگران می باشند!! این افراد به صورت ناخودآگاه، به گفتار و رفتار دیگران، به صورت منفی می نگرند!
افزون بر آن خود ما به دلیل آسیب دید گی های فردی، خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی، به جای توجه به واقعیت، حقیقت و بودهایمان،بیشتر نگران نمودها، جلوه ها و نمایش هایمان نزد دیگران هستیم !
این سه عامل دست به دست هم داده و ما بیشتر انرژی خود را صرف خوب نمایی و زیبا جلوه نمودن نزد دیگران، تظاهر، همراهی دروغین و ریاکاری نماییم ولی چون می دانیم تظاهر بد است، به تدریج نزد خودمان واقعا آدم بد و ریاکار و متظاهری جلوه می کنیم! چه باید کرد؟
اولا مطمئن باشید با بدگویی و طرد دیگران، هرگز شما بد، ناخواستنی و مطرود نمی شوید؛ پس از برداشت منفی هیچ کس مهراس و نگران مشو و از حرف و قصه های مردم مترس و مضطرب و غمگین مشو!
ثانیا از این به بعد انرژی و وقت خود را صرف خوب بودن واقعی و نزد خودبان صرف کنید نه خوب نمودن نزد دیگران!
ثالثا عزت و حرمت نفس خود را بهبود و ارتقا بخش تا از ترس و نگرانی رها گردی و نیاز به تحسین و تقدیر مردم نداشته باشی! موفق باشید.
سلام بر همراهان عزیز و گرامی! حالتون چطوره؟ حتما در پرتو لطف خدا و پی گیری خودآگاهی والاتر عالیه!
حقیقت آن است که امنیت و نا ایمنی، آرامش و اضطراب، امری درونی است نه بیرونی! یعنی هیچ گاه حمایت و پشتیبانی دیگران و برخورداری از قدرت و ثروت و امکانات بیرونی، نمی تواند در وجود شما آرامش ایجاد کند!! چون احساس امنیت و آرامش واقعی، ژرف و پایدار، همچنین احساس ناایمنی، ناآرامی و بی قراری، بازتاب امور بیرونی نیست، بلکه از درون انسان سرچشمه می گیرد.
حتما شما افراد بسیار زیادی را دیده اید که در شرایط بسیار سخت و دشوار، آرام و بی خیال هستند و افراد دیگری را نیز سراغ دارید که با کوچکترین سختی و حتی با احتمال، پیش بینی، خیال و توهم پیش آمدن یک مشکل در آینده نامعلوم نیز دچار استرس می شوند و ناآرامی و اضطراب شدیدی را در درون خود تجربه می کنند! این امر نشان می دهد که شرایط سخت و مشکلات، نا امنی و اضطراب پدید نمی آورد؛ بلکه نوع نگرش، تفسیر و تحلیل آن شرایط سخت از یک سو و افکار و احساسات ما نسبت به خودمان از سوی دیگر، موجب آرامش یا نا امنی ما می گردد! اگر ما دچار بدبینی و منفی نگری باشیم و خود را بد و گناهکار، بدهکار و خطارکار، نادان و ناتوان، ضعیف و حقیر بنگریم و از خود بودنمان، شرمنده باشیم، هر سخن و رفتار و حرف و قصه درست و غلط دیگران یا هر حادثه تلخ و ناگوار، آرامش ما را بر هم می زند، ولی اگر خوش بین و مثبت اندیش باشیم و خود را همانند دیگران خوب و ارزشمند، دانا و توانا و بزرگ و بزرگوار بدانیم، تفسیر و تحلیل خوبی از آن حادثه و سخن و رفتار ناپسند داریم و دچار نا امنی و اضطراب و رنجش عاطفی و حالات بد روانی نمی شویم!!
متاسفانه بسیاری از افرادی که به علت بدبینی نسبت به خود و حوادث جهان، از درون دچار نا آرامی هستند، علت نا آرامی خود را به حوادث تلخ و مشکلات بیرونی و یا گفتار و رفتار ظالمانه دیگران در مورد خودشان، نسبت می دهند و خود را قربانی آن حوادث تلخ و رفتارهای ستمگرانه دیگران می پندارند! در حالی که وضعیت نابسامان عاطفی و روانی ما، اولا برآمده از عدم شناخت تامین کننده امنیت و آرامش و عدم دریافت ایمنی از او و ثانیا برخاسته از نگرش منفی و بدبینانه ما نسبت به خودمان و ثالثا محصول اندیشه، باور، مواجهه، تفسیر و نوع نگرش و احساسات درونی ما نسبت به آن حادثه تلخ و یا رفتارهای ناپسند دیگران، می باشد و ارتباط زیادی به جهان بیرون و حوادث ناگوار آن و گفتار و رفتار غلط دیگران ندارد! اکنون این پرسش مطرح می شود که چگونه می توان به آرامش حقیقی، ژرف و پایداری دست یافت که با حوادث کوچک و بزرگ زندگی به هم نخورد؟
راه به دست آوردن امنیت و آرامش درونی و نجات یافتن ا ز کلیه نا آرامی ها و اضطراب ها، ترسها و حقارت ها سه چیز است:
1. شناخت تامین کننده اصلی و حقیقی امنیت ما یعنی خداوند متعال و پناه بردن، اتکا و توکل به او و دریافت حمایت و امنیت از او.
2. اصلاح نگاه به خویشتن و خود را با آن که می دانیم دارای خطا و اشتباه، قصور و تقصیر، خطا و گناه هستیم، فردی خوب، دانا، توانا و ارزشمند، پذیرفتنی و دوست داشتنی دیدن. من همانند دیگران هستم و نه بدهکار و طلبکار آنان!
3. خوش بینی به رویدادها و اتفاقات زندگی و تفسیر و تحلیل مثبت از آنها داشتن. هیچ حادثه ای خود به خود، بد و یا خوب نیست هر چند به ظاهر تلخ و ناگوار یا شیرین و گوارا باشد؛ نحوه مواجهه و برخورد ما با آن و استفاده ما از آن و نتیجه آن در زندگی ما، نیک یا بد است.
تا دیر نشده در درون خود دست به کار شوید؛ اولا: با تقویت ایمان و توکل خود به خداوند، امنیتی ژرف و متعالی را از خداوند دریافت کنید و در سایه حمایت و لطف او آسوده زندگی کنید! ثانیا: نگاه خود نسبت به خود را اصلاح کنید که ریشه همه نا آرامی ها نگاه منفی به خود است! ثالثا: مثبت اندیشی و خوش بینی را در خود نهادینه کنید تا از رخداد هیچ حادثه تلخ و ناگواری، آرامش درونی خود را از دست ندهید!
یقین داشته باشید حوداث هر چند سخت و بزرگ، تلخ و ناگوار باشند، ولی بدون شک از قدرت تحمل و تاب آوردن ما کمتر و کوچکتر هستند و در صورت مواجهه و تفسیر درست از آن حوادث تلخ، حتما برای ما خیر و برکت به همراه خواهkد آورد. پس دنبال تغییر درون باشید نه امور بیرون. موفق باشید. تا درسی دیگر خدا حافظ و نگهدار شما.
سلام بر کاروانیان خودآگاهی و همسفران بیداری! سلامی گرم و صمیمانه!
اگر حالتان خوب نیست، اگر سراسر وجودتان پر از ترس است! اگر همواره نگران چیزی هستید! اگر توقع و انتظار حادثه و امور منفی را دارید! اگر به خودتان بدبین شده و اعتماد ندارید! اگر احساس گناه می کنید و خودتان را قبول ندارید، باید برای خودتان کاری بکنید؛ بکوشید در زندگی خود تغییراتی به وجود آورید! ادامه دادن این وضعیت نابهنجار، شما را از پا می اندازد و انرژی و توان شما را توسط امور منفی، نابود ساخته، انواع گوناگون بیماری جسمی و روانی در شما ایجاد می کند!
با خودتان در مورد نگرانی هایتان سخن بگویید، با روانشناسان مشاوره کنید، ایمان خود را به خداوند تقویت نموده و گسترش دهید و از عوامل ایجاد نگرانی دوری گزینید.
سلام بر شما عزیزان گرامی!
از مباحث گذشته روشن شد که کودکی و حوادث آن، شکل دهنده منش و شخصیت آدمی است! با کمال تاسف، به دلیل آشنا نبودن والدین با اصول و روش تعلیم و تربیت کودک، بیشتر ما انسان ها، در دوران کودکی آسیب خورده ایم؛ یکی از آسیب هایی که در دوران کودکی ، به وجود می آید تشکیل عقده و ایجاد گره های روانی در افراد است؛ به عنوان مثال، اگر در حانه یا مدرسه، کودک به صورت مکرر تحقیر و کوچک شود، در وجودش عقده حقارت شکل می گیرد و کوچک نگری به خودش، بر درونش استیلا یافته، به تمام حرکات و سکنات و تصمیم و سخن و رفتار و کردارش، گره می زند و از دستیابی او به آرامش و بروز خلاقیت ، جلوگیری خواهد کرد و مهمترین سرمایه زندگی یعنی عزت و حرمت نفسش را از بین خواهد برد!!
اکنون که از این واقعیت مطلع شدیم، باید ریشه کلاف سر در گم مشکلات عاطفی و آسیب های روانی خود را در عقده های درونی، جستجو کنیم و گره های ایجاد شده در درونمان را بگشاییم و باز کنیم تا از این همه فشار و گرفتاری درونی رها شویم! برای این اقدام مهم، با خود سخن بگویید و به تدریج خودکوچک نگری را ترک گویید!