داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

درس سی و چهارم: هیچگاه حتی در سخت ترین شرایط، ناامید نشوید؛ همواره امیدوار و خوش بینانه، زندگی کنید!

سلام بر شما عزیزان و بزرگواران!

زندگی، فقط راحتی و آسایش نیست؛ بلکه انسان در زندگی دنیوی خود،  با فراز و نشیب های زیادی، مواجه خواهد شد و شرایط بسیار سختی را تجربه خواهد کرد! البته سختی ها و مشکلات، گاهی مقتضای زندگی دنیاست و گاه خودساخته و به خاطر عملکرد جاهلانه و ظالمانه خود ماست و گاه از سوی دیگران، برای ما ایجاد می شود!!

به هر حال، اگر آمادگی لازم را کسب نکرده باشیم، از سختی ها و ناملایمات، رنجیده خاطر شده، دچار فشارهای روانی و گاه یاس و نومیدی می شویم.

کسی که به خداوند مهربان و بخشنده، ایمان دارد، می داند و قلبش اطمینان دارد که همواره خدا حضور دارد؛ شرایط سخت او را می بیند و از نیازش آگاه است و خواستش را می شنود؛ بدین جهت دلش گرم است و سرشار از امید به لطف و رحمت الهی! می داند او تنها نیست و خداوند مدیریت حیات و امورش را بر عهده دارد! آری او هیچ گاه حتی آنگاه که در سخت ترین شرایط قرار گرفته و در ظاهر، هیچ نشانه امیدوار کننده ای وجود ندارد، از رحمت و لطف خداوند که همه موجودات جهان را در بر گرفته، نا امید نمی شود!!

قرآن کریم، نومیدی از رحمت الهی را، نشانه و نوعی از کفر، معرفی فرموده است: و لا تیاسوا من روح الله فانه لاییاس من روح الله الا القوم الکافرین؛ و هرگز از رحمت الهی مایوس و ناامید مشوید؛ همانا از رحمت الهی جز گروه کافران، ناامید نمی شوند.(یوسف، 87)

برخی به دلیل عملکرد بد گذشته خودشان و گناهانی که مرتکب شده اند، دچار یاس و نومیدی هستند و شیطان از این یاس و نومیدی، سوء استفاده کرده، آنان را از کار خیر باز می دارد بدین بهانه که برایت سودی ندارد و به ادامه دادن کار بد، تشویق می کند بدین بهانه که آب از سر تو گذشته؛ خواه یک وجب، خواه صد وجب!

خداوند متعال به همه گناهکاران چنین پیام داده است تا هرگز از آمرزش الهی، ناامید نشوند و  فریب شیطان را نخورند: قل یا عبادی الذین اسرفوا علی انفسهم لاتقنطوا من رحمت الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا انه هو الغفور الرحیم؛ ای کسانی که بر علیه خویشتن، ستم و زیاده روی کرده اید، هرگز از رحمت خداوند نامید مشوید؛ همانا خداوند همه گناهان را می بخشد. همانا او همان بخشنده مهربان است. (زمر، 53)

در سخت ترین شرایط و بدترین وضعیت که ظاهرا نشانی از نجات نیست، زمان آزمون ایمان شما فرا رسیده، ایمان را انتخاب کنید و امید خود را از دست ندهید! هرگز کفر و نومیدی را در هیچ وضعیتی بر نگزینید! منتظر لطف و رحمت الهی بمانید تا شما را در بر گیرد. موفق باشید.

درس سی و سوم: حفره و چالشهای درونی خود را پر کنید؛ آسیب های عاطفی، حالت فزاینده و گسترش یابندگی دارد!

سلام بر شما عزیزان گرامی! امیداوارم هر روزتان بهتر از روز گذشته اش باشد!

کودک انسانی، با سرمایه عاطفی بسیار بالا، درونی استوار و روانی غنی و روحیه ای والا و به صورت " عالی جناب کودک" و با نوعی خودشیفتگی مثبت، با دلی شاد و لبی خندان، پا به عرصه وجود می گذارد! این سرمایه خدادادی، باید با تحسین و تشویق و مهربانی، تقویت شده، در انسان به تکیه گاه درونی یا اعتماد به نفس و حرمت و عزت نفس، تبدیل شود!

متاسفانه، سخت گیری، امر و نهی و کنترل، تحقیر، توهین، تمسخر،  کتک، محروم سازی، زندانی کردن در اتاق تنها، ظلم و تبعیض، در درون کودک،حفره های روانی و چاله های عاطفی بلکه چاه های عمیق و خلاهای وجودی در او به وجود می آورد!!!

آسیب های عاطفی، حفره های درونی و خلاهای وجودی، اگر درمان نشود، با حفره و چاله های درونی دیگر، پیوند خورده، به تالاب و مرداب خطرناک و بزرگتری تبدیل می شود؛ تالابی که آدمی را گرفتار ساخته و از پا در می آورد. به همین جهت است که ترس درونی با احساس گناه، احساس حقارت، افسردگی و اضطراب، خشم و غم، همراه است و به طور مداوم، با همراهی یکدیگر، افرایش می یابد و به دیگران هم سرایت می کند؛ چون مسری است!!!

چالش های درونی خود را باید کشف نمود و قبل از تبدیل شدن به یک مرداب خطرناک، به وسیله "گفتگو با خویشتن، دوستی و رفت و آمد با افراد مثبت و حمایت گر، تغییر نگاه به حوادث گذشته، پذیرش و محبت خود، اصلاح خودپنداره خود، افزایش ارتباط با خداوند، معنویت و توبه، درمان کرد. 

مواظب و پی گیر درمان حفره های درونی خود باشید که در شما توقع و انتظار زیادی از دیگران، ایجاد می کند و به همین جهت، روابط شما با دیگران را تخریب و پر از تنش می سازد.


درس سی و دوم: ضعف ساختاری را از درون خود، خارج سازید؛ "نمی شود" و "نمی توانم"، دروغ و فریبی بیش نیست!

سلام و درود خداوند بر شما! 

انسان، با روان و روحیه ای قدرتمند، پا به عرصه وجود می گذارد؛ قدرتی که مشکلات را نزد او کوچک و توان مقابله را در او به وجود می آورد.

برخوردهای قلدر مآبانه، خشونت و پرخاش، سرزنش و تحقیر، ظلم و تبعیض، کتک و زندانی کردن در اتاق، محروم ساختن و در یک کلمه در هم شکستن ساختار روحی و کندن پوست روانی کودک می شود و او را ضعیف و ناتوان ساخته، در حالت دفاعی قرار می دهد!!! در ذهن این کودک، "نمی شود" و "نمی توانم"، نقش می بندد و مشکلات، برای او بزرگتر جلوه می کند!!

شخصیت عصبی در این کودک، شکل می گیرد و او را تا پایان عمر، ترسو و هراسناک،  نگران و مضطرب، می سازد!! و او برای محفوظ ماندن از ظلم ببشتر، یا عزلت گرا شده و از دیگران کناره می گیرد، یا مهرطلب می گردد و برای محفوظ ماندن، روش تحمل و صبر و سکوت و مدارا و باج دادن را پیش می گیرد و یا برای حفاظت از خود، روش پرخاش و خشونت و داد و فریاد زدن را برمی گزیند!!! و هر سه روش دفاعی، نشانه ضعف ساختاری است!!

با کمال تاسف، اغلب افراد، کم و بیش گرفتار چنین اوضاعی شده اند و اکنون باید برای درمان خودشان، دست به کار شوند. 

بدین منظور، می توان از مراجعه به روان درمانگران، گفتگوی درونی با خود، تغییر نگاه، تغییر باورهای غلط و افکار اتوماتیک،تغبیر گفتار و کردار، دست برداشتن از مکانیسم دفاع از خود، کمک گرفت تا انشا الله بهبودی حاصل شود. موفق باشید.





درس سی و یکم: نارضایتی گسترده درونی، شما را از پا در می آورد؛ از خود، خداوند و زندگیتان راضی باشید!

سلام بر مشتاقان سلامتی و خودآگاهی!

عزیزان من! انسان با رضامندی، بلکه با شعف و بهجت ذاتی و وجودی، قدم به جهان می گذارد، هر چند در شرایط به ظاهر نامساعدی، متولد شده باشد!!

هر بچه گویا می داند که جهان به سفارش او، تنها برای او و طبق پسند او ساخته نشده است. او می داند هستی و همه امکاناتی که به او اهدا شده است، رایگان به او هدیه شده است. او شرط خاصی برای وجود، انتظار و توقع زیاد و درخواست امکانات ویژه ای، قالب ذهنی خاصی برای خوشبختی ندارد! لذا از همه چیز راضی است!! به همین جهت ما با حسرت می گوییم: خوش به حال بچه ها!! آنها از هیچ چیز خبر ندارند و چقدر دل خوش و بی خیال هستند!!

رضایتمندی ذاتی و تکوینی کودک، باید با آموزشها در درون او تثبیت و نهادینه شود؛ ولی متاسفانه حاکمیت فرهنگ غلط نارضایتی عمومی و گسترده در جامعه، تعلیم و تربیت های نادرست خانواده و مدرسه، او را از خود، جهان، خداوند و .....ناراضی می کند!

آری سرزنش ها، تنبیه ها، تحقیر و توهین ها، او را از خود ناراضی می کند و اشتباهات و خطاها و مقایسه خود با دیگران، نارضایتی او را از خودش، تثبیت، عمیق و گسترده تر می سازد!!

اکنون اگر ما نیز به درون خود بنگریم، با قالب های ذهنی و احساسی که پیدا کرده ایم، از خود، زندگی، اوضاع و احوال و اطرافیان خود و حتی از خداوند نیز ناراضی هستیم؛ به همین جهت است که کلی پیشنهاد تغییر و تکمیل و اصلاح، برای خداوند داریم تا چه رسد به دیگران که خودمان می خواهیم آنها را تغییر داده، مطابق میل خود درآوریم!

با کمی تامل،  با کمی دقت، می توان دریافت که ریشه نارضایتی گسترده درونی ما، آسیب ها، افکار و احساسات خود ماست و اگر شرایط هم تغییر کند باز مورد دیگری برای راضی نبودن، پیدا می کنیم!

با خود خلوت کنید و لیستی از موارد نارضایتی خود تهیه کنید و ریشه آن را بیابید و ریشه نارضایتی را در خود بخشکانید! 

از خود و زندگیتان راضی شوید تا بتوانید از آفریدگارتان نیز راضی باشید و جهان و اطرافیانتان را نیز همین طور که هستند بپذیرید و احساس رضایت کنید. زندگی بدون رضایتمندی، تلخ و فرساینده است.


درس سی ام: وسواس و حساسیت ها را از خود دور کنید و آنها را درمان کنید!

سلام بر همه نیکان و همراهان گرانقدر و عزیزم! حالتون چطوره؟ 

انسان با اعتمتد به نفس، حرمت و اعتماد به نفس، قدم به جهان می گذارد؛ آسیب های دوران کودکی گاه منش و شخصیت وسواسی اجباری را شکل می دهد و باعث می شود که در انسان، وسواس فکری یا عملی پدیدار شود و یا به افراد، اشیاء و امور مختلفی حساسیت پیدا کند! 

پس از بلوغ فکری، احساسی و بیداری و هشیاری نسبت به وضعیت روانی خود، باید خود را زیر نظر گرفت و از طریق نشانه ها، شخصیت و منش خود را بازبینی نمود؛ اگر به شخصیت وسواس اجباری، دچار شده اید، باید با کمک متخصصان، به درمان خود همت گمارید و اگر دارای حساسیت هستید، باید حساسیت زدایی تدریجی را در دستور کار خود قرار دهید! زندگی با وسواس و حساسیت، بسیار پر رنج، مشکل زا و طاقت فرسا است.

می دانم درمان وسواس و حساسیت سخت است، پروژه ای طولانی است، جدیت، استقامت و پشتکار می خواهد، ولی آثار بسیار مثبت، فرح بخش، آزادی آفرین و روح افزایی دارد!! پس باید دست به کار شد و تلاش برای درمان آن را پی گرفت و دنبال کرد. 

موفق و پیروز باشید.