داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

درس شصت و سوم: بدبینی و منفی نگری، غلط و زیان آور است؛ خوش بینی و مثبت اندیشی را تمرین کنید!

سلام بر شما خوانندگان عزیز و  گرامی!

 انسان با ذهن خود با جهان هستی، ارتباط برقرار می کند؛ همه  داده های حسی ما مثل شنیده ها و دیده شده های ما،  در ذهن،  مورد تحلیل، ارزیابی و دقت قرار می گیرد و  زمینه پدید آمدن  احساس و عواطف ما نسبت به آن موضوه یا شخص  را فراهم می سازد.

هیچ فرد، موضوع، خبر و حادثه ای به خودی خود، تنش  آفرین، اضطراب برانگیز و  استرس را نیست؛  این تجزیه و تحلیل ذهنی ما نسبت به آنها است که موجب ناآرامی یا آرامش ما می شود.

اگر در اثر تجربیات سخت دوران کودکی، آموزش و رفتارهای غلط خانواده و فرهنگ اجتماعی ،  شما  بدبین و منفی نگر شده باشید،  جهان را محلی  خطرناک  و افراد را انسان های بد و فریب دهنده، و آینده را سخت و استرس زا می بینید و به همین جهت همیشه به اضطراب و دلهره مبتلا خواهید بود!!!

اما اگر تجربیات، خانواده و فرهنگ،، در  شما خوش بینی و  نگرش مثبت،  ایجاد کرده باشند، شما از آرامش مطلوب و  گسترده  ای برخودار هستید و خواهید بود!!

اکنون که بالغ شده ایم و می خواهیم  با خودآگاهی زندگی کنیم؛ باید  ذهن و احساس خود را مورد بازبینی قرار دهیم و در صورتی که به بدبینی دچار شده ایم  و به  منفی نگری عادت   کرده ایم،، باید به بازسازی ذهن و احساس خود بپردازیم و شیوه نگرش خود را تغییر دهیم و به خداوندی که حافظ و خیرخواه ماست و طرح کلی زندگی ما را تدوین نموده است اعتماد کنیم و  با توکل به خداوندی که بهترین ها را برای ما مقدر فرموده است در همه امور، حوادث و وقایع ، خوش بینی و مثبت نگری خود را حفظ کنیم و در انتظار آینده بهتری که برای ما مقرر شده است، سختی ها را بر خود آسانتر سازیم و قابل تحمل تر کنیم. پیام خداوند به انسان ها این است:

"پیس بی تردید با  هر دشواری، آسانی هست؛ همانا با هر سخنی، آسانی وجود دارد." (سوره طلاق، آیه  7)

ودر آیه ای دیگر به انسانها اطمینان می دهد:

"به زودی خداوند بعد از سختی،؛آسانی قرار می دهد." ( شرح، آیه 5و 6)

موفق و سربلند باشید.

درس شصت و دوم: به بهداشت و سلامتی، تغذیه و ورزش خود، توجه و اهتمام داشته باشید!

سلامی دوباره بر شما دانش پژوهان خودآگاهی!

برترین، مهمترین و گرانبها ترین نعمت الهی به ما، نعمت وجود و هستی در جهان است؛ وجود و  هستی انسان در  این دنیا، محور و زیر بنای دریافت نعمت های دیگر است.

رعایت بهداشت و حفظ  سلامت بدن آدمی که زمینه، مقدمه و حامل نفس و روح قدسی الهی ما است،  بسیار اهمیت دارد ؛ زیرا داشتن زندگی عادی، کسب معرفت و  تحصیل رشد و کمال، در گرو سلامتی است!

 برای حفظ سلامتی باید به شش امر خود توجه و اهتمام داشت:

1، تغذیه 2. آب و هوا  3. تنفس  4. خواب  5. حرکت و سکون (فعالیت های بدنی و ورزش)  6. حالات روانی و عاطفی مثل غم و شادی، ترس و احساس امنیت، خشم و احساس رضایت و .....

با کمال تاسف، در فرهنگ ما، توجه و اهتمام  به بهداشت و سلامتی جسم، آموزش و آگاهی از تغذیه صحیح و خواب کامل و داشتن برنامه برای بهداشت و سلامتی، معمول نیست؛ بلکه گاه مورد مذمت و سرزنش قرار می گیرد که: چقدر به خودت می رسی! بابد مرد و پوسید! جسم این قدرها مهم نیست!! حساس نباش! ولش کن! دکترها یک چیزی می گویند! و ..... 

بدون آموختن و کسب دانش کافی در مورد تغذیه، خواب، تنفس، بدون ورزش منظم و مناسب، بدون توجه و بهسازی مداوم حالات روانی،  بدون رعایت بهداشت و  بدون درمان به موقع، انسان که در معرص انواع بیماری ها قرار دارد، دچار آسیب های فراوان و گاه جبران ناپذیر می گردد و  از داشتن یک  زندگی عادی محروم می شود و  مجبور می گردد که وقت و پول و توان خود را صرف درمان خود نماید در حالی که توجه، آموختن، اهتمام، پیش گیری و درمان به موقع، هزینه بسیار کمتری در بر دارد.

جسم خود را که هدیه و عطای بزرگ الهی به شما است، عزیز و گرامی بدارید و آن را کاملا دوست داشته باشید. بهداشت فردی و محیط زندگی و کار را رعایت کنید. نسبت به  زدن مسواک  و استحمام، تنبلی نکنید و به سلامتی حود توجه و اهتمام داشته باشید و  در مورد تغذیه سالم، کلاس بروید و کتاب و مقاله بخوانید تا بیاموزید،  ورزش را جز زندگی خود قرار دهید. از کشیدن نفس های عمیق حداقل ینچ مرتبه در روز غفلت نورزید و به بهبود حالات روانی و تخلیه احساسات  منفی مثل غم و غصه، ترس و خشم بپردازید و آنها را عادی و معمولی نپندارید و اگر بیمار شدید، آن را دست کم نگیرید و زود به پزشک مراجعه فرمایید. 

خودتان به فکر خودتان باشید! خودتان دلسوز خودتان باشید!! امور خود را جدی بگیرید!  برای خودتان پول خرج کنید!  سربلند و پیروز باشید. بسلامتی ان شاالله!

درس شصت و یکم: با خودتان صادق و شفاف باشید و از بزک کردن، کوچک و بزرگ نمایی و پنهان ساختن حقیقت نزد خود بپرهیزید!!

سلام بر یاران همراه! 

انسان، موجودی است که درصورتی که  در دوران کووکی  با ناملایمات و شرایط سخت مواجه شود؛ به مکانیسم دفاعی روی می آورد و در اولین مرحله، به انکار خواسته خود و سانسور خویشتن می پردازد و کم کم این روش را فرا گرفته، چون در پاره ای موارد، مفید واقع می شود، آن را در خود تثبیت  و نهادینه می کند!!!

 و این چنین است که انسان به تدریج خودش را از خودش، پنهان می کند و کم کم از حقیقت دررونی خودش بی خبر می گردد!!

او نه تنها با دیگران روراست نیست و برای آنها نقاب بر چهره می زند؛  بلکه کم کم برای خودش نیز نقاب می زند و برای خودش نیز نقش بازی می کند و دیگر با خودش نیز صادق نیست و شفافیت لازم را ندارد!!  

او به تدریج یاد می گیرد که واقعیت ها را در ذهن و احساس خود تحریف کند؛ لذا به بزرگ و کوچک نمودن و زشت و زیبا کردن امور می پردازد. کار به جایی می رسد که خودش واقعا نمی داند چه می خواهد و چه نمی خواهد!! گاه  امور متضاد را با هم می خواهد و نمی داند کدام خواسته خود اوست و کدام را برای تظاهر اجتماعی می خواهد!! متاسفانه بسیاری از افراد، کم و بیش، به چنین وضعیتی  مبتلا شده اند!!

 اکنون که به بلوغ فکری رسیده اید و به کاروان خود آگاهی پیوسته اید، تلاش کنید تا به تدریج  با خود صادق باشید و خود را از خودتان پنهان نکنید؛  اگر جنبه منفی دارید، آن را توجیه و بزک نکنید! نقاط ضعف و قوت خود را نزد خود، بزرگ و کوچک نکنید! ل واقع بین باشید و واقعیت ها را بپذیرید و  در صدد حل مشکل و بر طرف نمودن نقاط ضعف  به صورت واقعی باشید. 

موفق و سربلند باشید!

درس شصتم؛ سادگی، زودباوری و تلقین پذیری های کودکانه را کنار بگذارید!

سلام بر یاران همراه و بزرگوارم! امیدوارم حالتون خوب  باشه و سر حالتر شده باشید!

کودک انسانی، دارای یک سری آموخته های بدیهی، پیشینی، فطری و غریزی است که به آنها علم حضوری دارد!  اما ذهنش از علوم و دانستنی های حصولی و یادگرفتنی؛ همانند علوم تجربی، حسی، عقلانی، آداب و رسوم  فرهنگی و اجتماعی، خالی است و چون همه را همچون حود راستگو،  صادق و  یک رو می داند و پیچیدگی ها  و چند چهره گی های  انسان بالغ را پیدا نکرده  و دروغگویی، پنهان سازی، ظاهر سازی و نفاق را یاد نگرفته است، دارای حالت  سادگی، زودباوری و تلقین پذیری است.

برخی به دلایل گوناگون، علی رغم آن که  بالغ شده و در برخی از امور،از سادگی خارج شده و حتی پیچیدگی پیدا کرده اند، ولی هنوز در بسیاری از موضوعات و امور زندگی، سادگی، زودباوری و تلقین پذیری کودکانه را  حفظ کرده اند!  آنها زود تحت تاثیر حرف دیگران، قرار می گیرند، سخنان بدون دلیل و مدرک را به راحتی می پذیرند و باور می کنند!! 

با کمال تاسف، آنان آمادگی زیادی برای  فریب خوردن، مورد سوء استفاده  واقع شدن استثمار شدن،، مورد بهره برداری قرار گرفتن برای مقاصد دیگران هستند!!! و به راحتی از سوی دیگران، مدیریت می شوند!

اکنون که بالغ شده ایم  باید ساده اندیشی، زودباوری و  تلقین پذیری کودکانه را ترک گوییم و کم کم بیاموزیم که با حالت نقادی با سخن و رای دیگران،  برخورد کنیم  و تا فردی  صاحب عنوان و مهم یا مشهور، رایی دارد یا  سخنی  می گوید، یا چون مردم می گویند،  آن را نپذیریم؛ بلکه بررسی کنیم! نقادی کنیم و سپس آن  را باور و برای دیگران، بازگو کنیم!

درس پنجاه و نهم: دست از دفاع از خود و اثبات خویشتن به دیگران بردارید!

سلام بر شما عزیزان  گرامی! 

انسان یا خوش بینی به خوبشتن، قدم  به عالم می گذارد؛ او  به طور ناخود آگاه خود را ثابت و نزد دیگران اثبات شده می داند؛  متاسفانه در خانواده و در فرهنگ های نا آشنا با تعلیم و تربیت کودک، ؛پدر و مادر، برادر و خواهر، فامیل و  خویشاوندان، معلمان و همشاگردی ها، با اسم گذاریهای زشت و با  دادن لقب های منفی مثل "تنبل" ، " بی عرضه"،  "زشت "،  نادان"، " بد"؛ و ....  آن حالت فطری  کودک را مخدوش می کنند و کودک را  به خود، بدبین می سازند!!! به تدریج کار به جایی می رسد که با تکرار این القاب منفی، آنها در ضمیر ناخودآگاه ما جا خوش می کنند !!!

 بدینسان است که ما در عمق باطن خویش، در نزد خود متهم هستیم و گاه در باور خود، خودمان را بزهکار، مجرم  و گنهکار می دانیم؛ بدین رو و به طور ناخود آگاه در حال دفاع از خود هستیم؛ سعی می کنیم خوبی های خود را بیان کنیم و آن را به دیگران نشان دهیم و اثبات کنیم. ما زمان زیادی را با مردم سپری می کنیم تا مردم از ما خوششان بیاید و بر روی آنها مطالعات زیادی می کنیم تا ببینیم چگونه زندگی می کنند تا ما نیز همانند آنها شویم و تاییدشان را دریافت کنیم! ما خیلی انرژی صرف می کنیم تا بخش های خاکستری و منفی خود را از دیگران  بپوشانیم و در صورت آشکار شدن، آن را توجیه و بزک می کنیم!

از سوی دیگر، به دلیل دادن لقب های منفی مثل تنبل و بی عرضه درکودکی همواره در حال اثبات زرنگی و عرضه داشتن خود به دیگران هستیم! وقت خود را واقعا صرف خود کنید نه صرفِ بهبود دیدگاه دیگران در مورد شما؛ آری مهمترین مولفه سلامت روانی آشتی با خود است؛ پذیرفتن خود و دوست داشتن خود! کسی که با خود آشتی می کند، از خود ناراحت نیست! بر خود خشم ندارد! با خود کشتی نمی گیرد، با خودش، درگیر نمی شود! خودش را زیر سوال نمی برد، متهم  و  سررنش نمی کند!

بیایید کار درمان را از ریشه آغاز کنیم؛ بایدخودمان خوبی و نیکی خود را  باور کنیم! باید نزد خود متهم نباشیم؛  زدودن اتهام را بابد از درون خود و نزد خودآغاز کرد! باید باور کنیم که واقعا ما نه تنها مجرم ، بد؛ بلکه متهم نیز  نبستیم! ما نیاز به دفاع از خود نداریم! ما بدهکارِ شخصیت و بزرگی و خوبی به دیگران نیستیم؛ ما نیازمند اثبات خوبی خود به دیگران نیستیم! شما خودتان را برای خود اثبات کنید تا نیاز به اثبات  خود نزد دیگران نداشته باشیم! پس باید عارضه درونی بدبینی به خود، مجرم و متهم بودن نزد خود را درمان کرد تا از دفاع از خویشتن و اثبات خود، آسوده شد!