داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

درس هشتاد و نهم: عقده های شکل گرفته در درون خود را بگشایید و گره ها ی وجودی خود را باز کنید!

سلام بر شما عزیزان گرامی!

از مباحث گذشته روشن شد که کودکی و حوادث آن،  شکل دهنده منش و شخصیت آدمی است!  با کمال تاسف، به دلیل آشنا نبودن والدین با اصول و روش تعلیم و تربیت کودک، بیشتر  ما انسان ها، در دوران کودکی آسیب خورده ایم؛ یکی از آسیب هایی که  در دوران کودکی ، به وجود می آید تشکیل عقده و ایجاد گره های روانی در افراد است؛ به عنوان مثال، اگر در حانه یا مدرسه، کودک به صورت مکرر تحقیر و کوچک شود، در وجودش عقده حقارت شکل می گیرد و کوچک نگری به خودش،  بر درونش استیلا یافته، به تمام حرکات و سکنات و تصمیم  و سخن و رفتار و کردارش، گره می زند و از دستیابی او  به آرامش و  بروز خلاقیت ، جلوگیری خواهد کرد و مهمترین سرمایه زندگی یعنی عزت و حرمت نفسش را از بین خواهد برد!!

اکنون که از این واقعیت مطلع شدیم، باید ریشه کلاف سر در گم  مشکلات عاطفی و آسیب های روانی خود را  در عقده های درونی، جستجو کنیم و گره های  ایجاد شده در درونمان را  بگشاییم و باز کنیم  تا از این همه فشار و گرفتاری درونی رها شویم! برای این اقدام مهم، با خود سخن بگویید و به تدریج خودکوچک نگری را ترک گویید!

درس هشتاد و هشتم: کنترل گری را کنار بگذارید تا از بسیاری از رنج ها آسوده شوید!

سلام گرم  مرا در روزهای آغازین پاییزی پذیرا باشید!

ببشتر افراد، والدین کنترلگری داشته اند که تصور می کردند با امر و نهی و اجبار و تحمیل و سرزنش و توبیخ و تنبیه، می توان فرزند خود را تربیت کرد و او را  خوب و نیکو ساخت !!

 با کمال تاسف، ما کنترلگری را از آنها آموخته و به ارث برده ایم! چون  کنترلگری همانند دیگر بیماری های مسری و  واگیر دار، خیلی زود به افراد دیگر، منتقل می شود. به همین جهت، اغلب کودکانی که والدین کنترلگر و اجبار کننده  ای داشته اند، ا اگر چه خود در دوران کودکی، اذیت شده و  رنج برده اند ولی خودشان نادانسته و ناخواسته به انسانهایی کنترلگر و اجبارکننده  ای تبدیل شده اند که فکر می کنند برای تربیت، باید دیگران را  کنترل، مدیریت، مجبور و  تنبیه کرد!!!

 آنها در اعمال و  رفتار دیگران دقت  می کنند و در بیشتر موارد از دست سخن و کارهای دیگران غصه می خورند و  رنج می برند و با گفتار و رفتارشان به دیگران رنج می دهند!! 

بیایید از کنترلگری و اجبار و تحمیل و توبیخ و سرزنش دیگران دست برداریم و باور کنیم که خداوند، هرگز کنترل امور دیگران را به ما نسپرده و ما را بر آنها سیطره نبخشیده است و ما را مسئول کنترل و اجبار دیگران نساخته و هرگز از ما چنین مسئولیتی نخواهد خواست! پس نه خود از سخن و کار دیگران غصه بخوریم و جوش بزنیم و برنجیم و نه  باسخن و رفتار خود دیگران را اذیت کرده و برنجانیم! 

تازه چرا خود را علامه دهر  و فوق تخصص همه علوم دانسته و آرا و نظریات خود را درست و حق می پنداریم و  دیگران را نادان، کودن و بد و خطاکار می پنداریم و به خود منصب، جستجوگری، داوری و قضاوت در مورد دیگران، دخالت در امور آنان، کنترل، اجبار و تحمیل و سرزنش و تنبیه افراد دیگر،  می بخشیم؟ 

دقت کنید کنترلگری یک بیماری مسری است و با آموزه های دینی رسا لت اجتماعی، هدایت و تبلیغ رسالت الهی به دیگران،  امر به معروف و نهی از منکر، نصیحت و خیر خواهی، تفاوت اساسی و بنیادین دارد. 

چقدر نیکو است به جای آن که مراقب اعمال و رفتار دیگران باشیم، مراقب رفتار و گفتار خودمان باشیم!