داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

درس هفتادم: از آدم های منفی باف، نق نقو، طلبکار، معترض، نالان و ناسپاس فاصله بگیرید که اعتماد به نفس شما را تخریب می کنند!!

سلام بر کاروانیان آگاهی و خودسازی! حالتون چطوره؟  انشا الله عالیه!

انسان، موجودی اجتماعی است، در جامعه متولد می شود و در فضای فرهنگی آن رشد  می یابد؛  از جامعه و افراد آن، تاثیر می  پذیرد و تاثیر می گذارد!!!

در دوران کودکی، تاثیر پذیری؛ بلکه تلقین پذیری ما بسیار زیاد است. بدین جهت، داوری،  اظهار نظر و رفتار دیگران نسبت به ما، در ذهن و احساسات ما، نقش می بندد و  ذهنیت و  عواطف ما نسبت به خودمان را شکل می دهد!!! به عبارت دیگر، ما  آن گونه خود را  می شناسیم که دیگران  ما را معرفی می کنند!!

بر این اساس، باید خیلی مراقب  معاشرت های خود باشیم؛ باید چشمان خود را خوب باز کنیم ببینیم با چه کسانی معاشرت می کنیم؟  با انسان های مثبت نگر یا با آدمهای منفی باف!!

تا می توانید از افراد منفی  باف و بدبین، فاصله بگیرید؛  آگاه باشید که اسم گذاری های منفی و القاب منفی دیگران در مورد شما و لو به صورت شوخی، حتی  گمان های منفی، داوری های بد و منفی افراد، تفسیر، تجزیه و تحلیل های غلط آنان در مورد شما، ذهن خوانی، حدس نادرست انگیزه و نیت  شما، نسبت دادن سوء نیت به شما، بدگویی آنان از شما نزد دیگران که دیر یا زود به گوش شما می رسد، احساسات و عواطف شما را جریحه دار می نماید و ذهن شما را  مشغول می کند و وضعیت روانی شما را  ملتهب  می سازد و به احساس امنیت و ایمن بودن شما، لطمه وارد می سازد و بزرگترین و مهمترین سرمایه زندگی شما یعنی اعتماد به نفس و احساس عزت ،حرمت و ارزشمندی  شما را تخریب می کند! پس مراقب خود باشید!

بدینسان برای حفاظت از خویش و پیش گیری از آسیب های بیشتر؛

اولا: تا می توانید معاشرت خود را با آنان کم و کمتر کنید! و از معاشرت با آدم های نالان و نگران، افسرده و غم زده،  نق نقو، پر توقع و طلبکاری که همیشه معترض هستند و دائما  به داوری، مقصر دانستن، توبیخ  و سرزنشگری شما مشغول هستند،  بپرهیزید!

ثانیا: در صورتی که مجبوررید با آنها  معاشرت کنید، بکوشید  برای این گونه افراد، حریم خود را تعریف و تبیین کنید و  در مقابل حرف و سخن منفی آنان، لبخند مزنید!  سکوت  پیشه نکنید و خودخوری مکنید؛ بلکه  واکنش بازدارنده مناسب، ولی آرام و مو بانه، از خود، نشان  بدهید!

ثالثا: هر گز در درون خود، حدس و گمان، حرف و  سخن   های بدبینانه و منفی آنها را نپذیرید  و باور مکنید!  در ذهن و احساس خودتان، تسلیم آنان نشو ید و با خود درگیر مشو ید و به خود بدگمان نگردید! مراقب ذهن خود باشید؛ فیلتر ذهنی داشته باشید و گر نه تحت تاثیر قرار می گیرید. به تعبیر یکی از اندیشمندان مغرب زمین، اگر می خواهی به تو بگویم  پنج سال دیگر چه کسی هستی؟ به من بگو:  با چه کسی معاشرت می کنید و کدام کتاب را مطالعه می کنید؟

چرا این قدر به نظر بدبینان و منفی بافان، اهمیت می دهید؟ چرا این قدر زودباورید؟ چرا می خواهید مطابق میل و پسند دیگران زندگی کنید؟  اگر کاری، موافق انسانیت و از نظر خداوند مجاز است، می توانید آن را انجام دهید و اگر خلاف انسانیت یا  از نظر خداوند، حرام است، آن را ترک کنید چون باطل، نادرست و نابجاست ! اما  آنچه مورد پسند دیگران و طبق سلیقه دیگران است، لازم الاجرا نیست!  زیرا بدون شک، اغلب داوری و  سخنان این گونه افراد، برخاسته از توهم، خیالبافی، حدس، گمان، جهل و نادانی، منفعت جویی و خوی  کنترل گری  آنان است!!!

البته باید حساب ناقدان آگاه. مودب و دلسو ی را که عیب های واقعی ما را به ما گوشزد می کنند، از این گونه افراد، جدا  کرد و  به تذکرات سودمندشان، اعتنا کرد. موفق و سربلند باشید!

درس شصت و نهم: خود را از هر وابستگی و چسبندگی به عنوان، مدرک، نژاد و موقعیت اجتماعی رها سازید؛ هویت خود را دوباره تعریف کنید!!

سلام بر شما نیکان همراه! امیدوارم حالتون حوب باشه!

انسان در دوران کودکی تا هیجده ماهگی خودش را با پدر و مادر و محیط اطرافش، یکی می پندارد. او  پس از هیجده ماهگی به تدریج می  فهمد که  وجودش، از والدین و  دیگر موجودات، جدا است!!

پس از این مرحله است که سه موضوع در مورد کودک، بسیار مهم می شود و پدر و مادرها باید به شکل گیری درست آن توجه کنند و گرنه به فرزندشان آسیب جدی وارد  می شود:

1. اتصال و پیوستگی با دیگران  2. انفصال و جدایی از والدین  و دیگر اشیا  3 . ارتباط و تعامل  با قدرت در زندگی.

اگر اتصال و انفصال و رابطه با قدرت، به صورت صحیح انجام شود،  کودک از نظر روانی، سالم می ماند و درست رشد می کند؛ اما اگر پدر و مادر با سخنان و رفتار های جاهلانه خود، استقلال طلبی کودک از سن سه سالگی را محترم نشمارند و  پرورش ندهند، در  او نوعی اتصال و پیوستگی  ناسالم و ناایمن  با دیگران،  به وجود می آید و وابستگی و چسبندگی به دیگران تا پایان عمر  را  سبب می شود!! البته چنین کودکی وقتی بزرگ شد ممکن است به افراد و امور گوناگونی، چسبندگی پیدا  کند. او هویت خود را با وابستگی به افراد، مدرک، ثروت یا شهرت، تعریف می کند و به اضطرابی همیشگی مبتلا می گردد!!! چون امنیت خود را با چسبندگی به امور بیرونی به دست می آورد!!! و امور بیرونی همیشه در معرض  خطر از بین رفتن قرار دارند!!!!

همچنین اگر والدین در سالهای اولیه به ناگهان از او جدا شوند و یا به درستی او را از شیر نگیرند و  یا او را رها کنند و  تنها بگذارند، دچار انفصال و جدایی نالیمن و ناسالم می گردد و به  احساس رها شدگی و تنهایی تا  پایان عمر، دچار می گردد. او نیز به طور ناخودآگاه همواره دچار اضطراب است و  با کوچکترین حادثه ای در مورد ارتباطاتش، به هم می ریزد و احساس خلا، بی ارزشی و  تنهایی می کند!

علاوه بر آن، کودک با مساله قدرت در خانواده مواجه می شود؛ او می بیند که پدر، مادر و یا پدر و مادربزرگ در خانه، قدرت دارند و  حرفشان چگونه به کرسی می نشیند؛  اگر قدرت در خانواده به صورت مشاوره و مشارکت دادن همگان در تصمیم گیری، توزیع شده باشد، البته با حفظ جایگاه و مرتبه هر فرد، این کودک وقتی بزرگ شد، از روانی سالم برخوردار می شود؛ ولی اگر خانواده به صورت دیکتاتوری یا با خشونت و پرخاش و  جنگ قدرت میان پدر و مادر و فرزندان، اداره  بشود، بدون شک فرزند این خانواده تا پایان عمر در مورد مواجهه و تعامل با قدرت در زندگیش دچار مشکل و اضطراب است چه دارای قدرتی گردد و چه تحت مدیریت فرد قدرتمندی  قرار گیرد!!

اکنون که بزرگ و بالغ شده اید، وضعیت روحی خود را بررسی کنید و ببینید در مورد اتصال و  انفصال و مواجهه و تعامل با قدرت، چگونه هستید؟ اگر آسیب دیده اید، به فکر حل مشکل و  درمان خود باشید.

  در درجه نخست، باید هویت خود را نزد خودتان، دوباره تعریف و تعیین  کنید و در این هویت جدید، از هر گونه چسبندگی به افراد، پول، موقعیت، لباس، شغل و عنوان های دکتر و مهندس و .... خود را رها سازید! هویت واقعی انسان به وجود خود اوست!  با هیچ امر بیرونی، هم هویت مشوید!

 در درجه بعد از انفصال ها و جدا شدن ها مهراسید؛ شما هرگز تنها نیستید؛ پس  باید بتوانید به راحتی روابطی که به نفع و مصلحت شما نیست، قطع کنید و هیچ گاه از قطع شدن رابطه خود با هیچ کس دیگری، مضطرب نشوید!!

در مرحله بعد، باید بتوانید با "قدرت" مواجهه درستی داشته باشید؛ اگر قدرتی پیدا کردید، به زورگویی و دیکتاتوری مبتلا نشوید و اگر زیر دست کسی قرار گرفتید، دائما دچار کشمکش و نزاع و تعارض با او نباشید یا مورد سوء استفاده و استثمار او، قرار نگیرید!  بلکه همواره مستقل و آزاده، خونگرم و اجتماعی باشید، اگر مدیر شدید، مدیری لایق و تصمیم ساز باشید نه فقط تصمیم گیر!  و اگر کارمند شدید، کارمند و کارگزاری شایسته، کاردان، قانونمند و  منظم باشید! و در هر حال همسری مهربان، همراه و همدل و والدینی آگاه و دلسوز باشید. موفق و عزیز باشید!

درس شصت و هشتم: اخم ها را باز کنید! شاد و خندان، شوخ طبع و لطیفه گو شوید!

 سلام بر عزیزان همراهم! خوشبختانه کاروان خودآگاهی در حرکت است! و شما دانش پژوهان روز به روز بالنده تر می شوید!

کودک انسانی در ابتدای تولد لحظاتی می گرید؛ گفته شده که این گریه نخستین، سیستم های گوناگون وجودی او را فعال می سازد! اما پس از این گریه نخستین، کودک در یشتر زمانها  و اوقات، خندان است و  فقط در صورت گرسنگی، سوزش پا  و درد، گریه می کند!  

اگر والدین،  محیط خانه را برای یازی، شادی و خنده، آماده سازند، بچه ها، روحیه طبیعی شادمان زیستن را ادامه می دهند، ولی اگر محیط زندگی بچه ها، پر از رنج و درد و تحقیر و تنبیه بدنی  باشد، کودک انسانی، به خود بدگمان می شود و از وجودش، احساس ناراحتی پیدا می کند و  رنج و  ناراحتی و غم  را می آموزد و نسبت به خودش، اخم  می کند. اری! چهره در هم  کشیدن در بیرون، نشانه اخم درونی برخود است! 

اکنون که بالغ شده اید، با خود وارد گفتگو شوید؛ از این به بعد از وجود خودتان، ناراحت نباشید! اگر حرف های منفی در مورد خودتان را که پذیرفته و باور کرده اید، عامل ناراحتی شما از خودتان است! آنها را دور بریزید و  باور خودتان در مورد خودتان را  تغییر دهید و اگر عملکرد بدی داشتید؛ نگاه داشتن  احساس گناه در خود، راه علاج نیست؛ بلکه با  پشیمانی، توبه و جبران در حد ممکن، باید از آن حالت خارج شوید! مطمئن باشید سرزنش، توبیخ و اخم کردن به خود، هیچ سودی ندارد و عمر و زمان فعلی شما را نیز تحت الشعاع خود قرار داده، نابود می کند! و اگر تجارب تلخ و حوداث ناگواری در زندگیتان اتفاق افتاده است، تداوم حسرت و سوگواری و نگاه داشتن حالت غم و اندوه، در خودتان، آن واقعه تلخ را تغییر نمی دهد و کمکی به شما نمی کند و  راه چاره حل آن مشکلات نیست! آن جادثه و تجربه تلخ در گذشته، اتفاق افتاده است و شما نیز خوب می دانید که آنچه را که در گذشته اتفاق افتاده، به هیچ وجه نمی توان تغییر داد!!!  فقط می توان نگاه، بینش، نگرش، تفسیر، تحلیل، احساسات و عواطف خود را در مورد آن حوادث و اتفاقات، عوض کرد؛ بدینسان  باید به تغییر ذهن و احساس خود که کاری مفید است، بپردازیم؛ نه  اخم بر خود و  غم خوردن  و سوگواری عاطفی را تداوم بخشیم! ،پس چرا شما بر خود، گره در جبین انداخته اید؟ ترشرویی با خود و دیگران چرا؟  

اخم هایتان را باز کنید؛ به حود و جهان بخندید تا درون و برون شما و  جهان هستی به شما لبخند بزند! شوخ طبع و لطیفه گو شوید تا دنیای جدیدی را تجربه کنید!

درس شصت و هفتم: از گمان بد، داوری، بدگویی و فاش نمودن نقاط ضعف دیگران، جدا خوداری کنید که به زندگیتان، منعکس می شود!

سلام و درود خداوند بر شما!

نقش و رسالت انسان در این جهان، در درجه نخست، پرداختن به زندگی خویشتن است؛ هر کس باید داستان زندگی خود را رقم بزند! اما چون زندگی انسان، زندگی اجتماعی است، ما به ناچار با یکدیگر، روابط و  ارتباطات گوناگونی خواهیم داشت! 

انسان در روابط خود با دیگران، باید حریم دیگران را پاس بدارد و حقوق انسانی آنها را رعایت کند و با احترام متقابل و محبت، فضای زندگی خود را نیز زیبا و مطلوب سازد!

با کمال تاسف، بیشتر ما انسانها، به مسایل و امور دیگران بیش از امور خودمان می پردازیم گویا مسئولیت و وظیفه دیگری جز داوری، ویرایش و پیرایش دیگران نداریم!!! و در این راستا، بر اساس قالب های ذهنی، پیش داوری های آموخته شده، تجارب تلخ و شیرین گذشته، به محض دیدن افراد بر مبنای قیافه، لباس، سر و وضع، زبان، ملیت، نژاد، کشور و شهر، در ذهن خود به داوری اولیه می پردازیم و بر اساس آن قضاوت درونی، با او برخورد کرده و در باره او سخن می گوییم! و با او رفتار می کنیم!!

در حالی که این داوری ها، بدون دانش لازم و کافی و بر اساس حدس و گمان و شک و  تردید است!! و هر گز نمی توان آن را واقعیت و حقیقت، دانست.

بعلاوه، وظیفه و کار ما، پرداختن به دیگران، زیر نظر گرفتن، پیرایش و ویرایش آنها نیست! خداوند متعال حتی پیامبر خویش را از حسابرسی دیگران، نهی کرده است(سوره انعام، آیه 52) تا چه رسد به امثال ما که جق نداریم دیگران را مورد حسابرسی و داوری قرار دهیم.(سوره انعام، 69 )

ما حق نداریم در مورد دیگران، تجسس کنیم (سوره حجرات، آیه 12)،  از مسایل خصوصی آنها ، بپرسیم و به زندگی خصوصی آنها سرک بکشیم!

و اگر اتفاقا بر نقطه ضعفی از آنان اطلاع پیدا کردیم، آبروی آنها را نزد دیگران ببریم و از آنها بدگویی نماییم. خداوند متعال بدگویی از دیگران را همچون "گوشت مردار خوردن" معرفی نموده است.(سوره حجرات، آیه 12)

نکته اساسی آن است که هر چه در باره دیگران انجام دهیم، آن را به زندگی خودمان منتقل می سازیم و در مورد خودمان، انجام داده ایم چون بر اساس عدالت الهی، "جزای هر بدکاری، همانند آن است."(سوره یونس،آیه  27) 

بدینسان داوری های منفی، آبرو ریزی و بدگویی از دیگران، زمینه و اسباب داوری منفی، بدگویی و آبروریزی  ما را توسط دیگران، فراهم می سازد که در آن صورت، باید خود را عامل اصلی و  مسبب  واقعی بدانیم! خداوند به صراحت به ما چنین پیام داده است:

" اگر نیکی کنید، برای خود نیکی کرده اید و اگر بدی مرتکب شوید، به خود شما اختصاص  دارد،" (سوره اسراء، آیه 7)

 "هر آنچه از مصیبت ها به شما می رسد، از جانب خود شماست!" (سوره شوری، آیه 30 نیز سوره نساء، آیه 79)

البته همه بدی های ما به زندگی ما منعکس نمی شود؛ چون دنیا جایگاه مجازات کامل و تحقق عدالت تام نیست، بلکه برخی از آنها منعکس می شود تا آدمی، به فطرت پاک انسانی خود بازگردد :


مراقب باشیم که با انجام کارهای ناپسند، آنها را به زندگی خود جذب نکنیم و به خویشتن آسیب نرسانیم.  بسیاری از گرفتاری های ما، نتیجه عملکرد خود ما است.
ببری مال مسلمان و چو مالت ببرند!       داد و فریاد برآری که مسلمانی نیست!

از مکافات عمل غافل مشو!                                   گندم از گندم بروید جو ز جو!

مواظب خودتان باشید!

درس شصت و ششم: هر روز وقتی را برای بررسی و مطالعه، حسابرسی، خیر خواهی و گفتگو با خویش، اختصاص دهید!

 سلام بر عزیزان و همراهان کاروان بزرگ خود آگاهی!

در درس پیشین، دانستیم که اغلب انسانها، کم  و بیش، به خطا، اشتباه، قصور و تقصیر دچار می شوند! برای آن که آدمی اشتباهات خود را تکرار نکند و ادامه ندهد و  آثار منفی آن خطاها در زندگیش، انبار نشود، باید هر روز وقتی را برای مطالعه خود و بررسی عملکرد خویشتن اختصاص دهد! 

بدینسان باید اوضاع و احوال خود را در هر روز بررسی کنیم! چرا امروز شاد با ناراحت بودیم؟  ریشه و علتش چه بود؟ چرا بر آشفتیم و برخورد تند نمودیم؟ دعوا کردیم؟  و....

 این ریشه یابی ها، از یک سو، ما را با حقیقت خودمان آشناتر می سازد و اعماق  درون  ما را برای خودمان، آشکارتر می نماید! و از سوی دیگر، چون در شرایط آرامتر و با ذهنیت و احساسات آرام و در خلوت با خود و  با حضور عقل و فطرت و وجدان انسان، صورت می پذیرد، خطا و اشتباه خود را به خوبی تشخیص می دهد!

نکته مهم آن است که این مطالعه و بررسی درونی خویش را به محاکمه زجرآور و تخریب کننده عزت و حرمت نفس خود تبدیل نکنیم! بلکه آن را  جایگاهی برای پذیرش خطا، ایجاد شجاعت برای عذر خواهی، درس آموزی و تصمیم گیری برای تکرار نشدن و تداوم نیافتن آن اشتباه و گناه، قرار دهیم!

نکته دیگری که برای پیش گیری و  درمان، بهبود وضع روانی و تعالی روحی ما، بسیار موثر است، گفتگو کردن با خویشتن است که به آن "حدیث نفس" می گویند! 

 گفتگوی با خود، باید صمیمانه و از سر مهربانی و دلسوزی، همراهی و یاری نمودن، حمایت و کمک رسانی، باشد، نه با روش گیر دادن، مجاکمه کردن، جنگیدن با خود، اوقات تلخی با خویش، سرزنش و طرد نمودن حود، انگ و برچسب منفی به خود زدن؛ زیرا این روشها، تربیت کننده و اصلاح گر نخواهند بود  و جز در موارد نادر، تاثیر مثبتی ندارند!

پس محاسبه نفس و حسابرسی را به حساب کشیدن از خود و مطالعه را به محاکمه و گفتگو  را به دعوا و جر و بحث با خود، تبدیل نکنیم! بلکه بکوشیم نظارت بر خود را به تلاشی لذت آفرین و تعالی بخش، تبدیل کنیم. ان شا الله موفق باشید.