داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

درس نود و ششم: برداشت، تحلیل، تفسیر، افکار، احساسات، داوری و قضاوت های خود در مورد دیگران را عین واقعیت و حقیقت مپندارید!!

سلام بر شما همراهان گرامی!

 آیا تا به حال به این واقعیت و حقیقت توجه کرده اید که لزوما برداشت های ما با واقعیت و حقیقت، یکی نیست! چون همه افراد و امور جهان و تمام وقایعی که در دور و بر ما اتفاق می افتد،  ابتدا از سوی ذهن ما، مورد تفسیر و تحلیل قرار گرفته و در چهارچوب و قالب الگوها، تجربیات و اطلاعات پیشینی و القا و  آموخته شده به ما، مورد فهم قرار می گیرد؟!!! بدین رو باید بدانیم که در بسیاری از موارد، ذهنیات و به تبع آن احساسات ما، عین واقعیت و حقیقت را به ما نشان نمی دهد!!!

افزون بر آن، آیا توجه دارید که چون باورها و اطلاعات درست و غلط ذهنی و به تبع آن، احساسات مثبت و منفی ما، در فهم امور مختلف، دخالت دارند، گاه ما دچار توهم، خیالبافی، حدس، گمان و تردید می شویم  و به همین جهت به بدفهمی، بدبینی، زیاد و کم کردن واقعه و یا سخن و گفتار دیگران، برداشت منفی از مطالب و وقایع و حوادث، پیش بینی های نادرست و بی منطق، ترسها و نگرانی های بی جا و حتی خنده دار، داوری های غلط و معکوس، گرفتار می شویم ، آری ما در فرایند فهمیدن، وقایع را بزرگ یا کوچک نمایی،می کنیم و یا بخشی از آن را فیلتر کرده، یا اصلا نمی بینیم، یا آن را از ذهن خود حذف نموده و یا نادیده می گیریم؟ پس برداشت های خود را نشانگر واقعیت و حقیقت، مپندارید!!!

بگذارید خیالتان را راحت تر کنم! ما  از همان ابتدا که حوادت و افراد،مواجهه می شویم،  اصلا به دنبال درک واقعیت و حقیقت نیستیم؛ بلکه به دنبال تایید و اثبات پیش فرضهای خود هستیم و لذا وقایع و حقایق را، آن قدر بزرگ و کوچک و حذف و افزودن کرده و تغییر می دهیم تا بابا ذهنیات و احساسات پیشینی ما هماهنگ و سازگار شود و ما با اطلاعاتی خلاف باورها و شناخت و اطلاعات قبلی خود مواجه نشویم که دردسر بزرگی برای ما ایجاد می کند!!!! در حالی که وظیفه و خیر ما در کشف حقیقت و در تغییر دادن افکار و برداشت های قبلی خودمانبر طبق واقعیت و حقیقت  است!!!

با کمال تاسف، اغلب ما انسانها،  در برابر تغییر کردن و تغییر دادن ذهن، اطلاعات، بینش و روش خود، بسیار مقاومت می کنیم در حالی که تنها رمز و راهِ زندگی صحیح، تغییر یافتن بر اساس واقعیت و حقیقت  است!! حتی خداوند هم زندگی ما را، بدون تغییر دادن خودمان، تغییر نمی دهد: ان الله لایغیرما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم؛  خداوند، سرنوشت هیچ گروهی را تغییر نمی دهد تا آن که خود آنان، آنچه را در مورد خودشان است را تغییر دهند!!  (سوره رعد، آیه 11)

چه باید کرد؟ واقعیت بسیار تلخ این است که ما از جهان و حرکات و سخنان افراد دیگر، آن چیزی را برداشت می کنیم و می فهمیم که خودمان می خواهیم  و دوست داریم آن گونه باشد و با اطلاعات پذیرفته شده و باورهای درست و غلط قبلی ما، هماهنگ و سازگار  باشد! و گر نه، دچار سر در گمی و اضطراب می شویم! در واقع ما، به دنبال فهم واقعیت آن گونه که هست و به دنبال حقیقت  آن گونه که باید باشد، نیستیم! بلکه ما به دنبال تفسیر و تحلیل جهان و افراد، آن گونه که دوست داریم و انتظار داریم باشند، هستیم!

این یک ادعا نیست؛ اگر دقت بفرمایید آن را  کاملا در برداشتها و احساسات خود می بینید! با کمی دقت، شما خیلی زود می بینید که ما، همه امورجهان و افراد آن را، آن گونه می فهمیم که به ما القا و تلقین کرده اند! آن گونه درمی یابیم که با اطلاعات قبلی ما هماهنگ، سازگار و همسو باشد! آن گونه تحلیل و تفسیر می کنیم که دوست داریم واقعیت آن گونه باشد آن گونه که که ما  انتظار داریم! آن گونه که ما انتخاب کرده و می خواهیم که باشد!

البته خود  احساسات و برداشت های قبلی و پیشین ما از جهان و افراد دیگر، از امور مختلفی سرچشمه می گیرد: از اطلاعات کم و سطحی، شخصیت شکل یافته خودمان، فرهنگ مسلط بر ما، باورها، ملاک ارزیابی یا ارزش های مورد قبول خود ما! ولی یک نکته مهم را باید دانست و آن این که به هر حال، احساس ما، احساس ماست؛ نه واقعیت! و نه حقیقت!، چون که اغلب این برداشت ها، از اطلاعات ناقص و ناکافی ما که بر اساسِ امور ظاهری و سطحی و معمولا بر اساس حدس و گمان است، سرچشمه می گیرد و اکثر داوری و قضاوت های ما بر طبق معیارهای ارزشی که خود ما قبول کرده ایم و الان در چنته داریم و معلوم نیست تا چه حد مورد قبول خداوند، دین الهی و دیگران  باشد، صورت می گیرد، اگر ما دنبال دریافتن حق باشیم، باید اطلاعات کامل و جامعی به دست آوریم تا بتوانیم داوری کنیم در حالی که دستیابی به اطلاعات کامل و جامع ممکن نیست! واقعیت این است که هیچ یک از ما، نه از درون، انگیزه و نیت افراد خبر داریم و نه از همه امورشان، نه از پیشینه گفتار و اتفاق فعلی و نه از همه جوانب آن؛ بنابر این هر چه را در مورد آنها می فهمیم و به زبان می آوریم، با حدس و گمان در مورد انگیزه و نیت دیگران و افزایش و کم کردن و ذهن خوانی در مورد آنهاست و با واقعیت و حقیقت، فاصله بسیار دارد!

متاسفانه در بسیاری از موارد، احساسات منفی ما نسبت به افراد دیگر، از برداشت در مورد یک سخن و یک عمل آن فرد، برمی خیزد و چه بسا ملاک قضاوت های ما در آن مورد نیز، خوش آمدن و نیامدن های ما و میزان تحویل گرفتن یا نگرفتن او از ما، یا برآوردن و بر نیاوردنِ انتظارات به جا یا نا به جای ما باشد و.... و این برداشت ها و احساسات مبتنی بر آن، چون مبتنی بر ظن و گمان و اطلاعات ناقص و ناکافی ما است، معلوم نیست چقدر به واقعیت و حقیقت نزدیک باشد! به همین جهت خداوند به صراحت ما را از بسیاری از بردن گمانهای منفی، نهی فرموده و برخی از آنها را قطعا گناه دانسته است: یا ایها الذین امنوا اجتنبوا کثیرا من الظن ان بعض الظن اثما؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، از بسیاری از گمانها دوری گزینید که قطعا برخی از گمان ها، گناه است! (سوره حجرات، آیه 12)

برابر این آیه، باید اغلب گمانهای خود را کنار بگذاریم و برخی از گمان بردن ها، گناه است تا چه رسد به ابراز آن! قطعا شما نیز در طول زندگی خودتان با بدفهمی و سوء برداشت دیگران نسبت به خودتان، مواجه بوده اید که حتی از آن برداشت غلط، شگفت زده شده اید؟ و گاه خودتان به برداشت سوء از کسی مبتلا شده اید که بعدا فهمیدید اشتباه کرده اید! پس برداشت و احساسات ما و دیگران، ممکن است نادرست و ناشی از ندانستن یا اشتباهات ما و آنها باشد. من خود با افراد زیادی مواجه شده ام که از حرفی که گفته ام جور دیگری برداشت کرده اند و گاه می گویند ما چنین فکر می کردیم! بعلاوه، توجه داشته باشید که ما با قالبهای ذهنی خودمان، برداشت، حس، داوری، ابراز و عمل می کنیم و دیگران با قالبهای ذهنی خودشان! این از نظر عوامل معرفتی و شناختی!

روانشناسان از عامل دیگری هم سخن گفته اند و آن این که هر چقدر آدمی به خود بدبین باشد و حس خوبی نداشته باشد، نسبت به دیگران هم چنین است و هر چه به خود خوش بین تر باشد، به دیگران هم خوش بین تر است. به قول عوام: پزشک بر اساس مزاج خود، طبابت می کند!!

از اشکالات شناختی و گیر و گرفتاری روانی که بگذریم، اساس صرف وقت و این مقدار پرداختن به دیگران، خطاست! به نظر می رسد یکی از اشکالات فرهنگی ما این است که خود را فراموش می کنیم و به دیگران می پردازیم در حالی که باید بیشتر به خود بپردازیم که مسئولیت اصلی ماست و از داوری نسبت به دیگران، که نه وطیفه ماست و نه کاری در امکان و قدرت ما انسانها  است، بپرهیزیم! در روایات آمده که: طوبی لمن شغله عیبه عن عیوب الناس؛ خوشا به حال آن که توجه به عیب خودش، او را از پرداختن عیب دیگران باز دارد! ( نهج البلاغه،خطبه 176)

بدینسان، مطمئن باشید که داوری ما در مورد دیگران،  برای خود ما هیچ سودی ندارد، بلکه در اغلب موارد زیان آور است؛ پس  تا روزی که آفتاب حقیقت روشن گردد، داوری در مورد انسانها را به خداوند واگذاریم!  البته من هم می دانم که انسان ها  دارای اشکال و نقص بوده و کامل نیستند، بلی دیگران هم مثل من و شما، انسان هستند و اغلب دارای اشتباه و خطا! ولی پرداختن به اشکالات دیگران، برای ما سودی ندارد! عبرت گرفتن از عملکرد بد دیگران، نیز نیاز به  این همه سر و صدا و .... ندارد!

پس در اظهار نظر در مورد دیگران، مراقب خودتان باشید که خداوند مراقب همه کارهای ماست!

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.