داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

ماهیت سفر زندگی را دریابید و از رفتن به مرحله بعدی تکامل، امتناع نکنید!حسرت مخورید! داد و فریاد راه نیندازید!

می دانیم که داستان زندگی انسان، با سکونت در بهشت آغاز می گردد، ولی با هبوط از بهشت، در روی زمین، با زحمت و مشقت، ادامه می یابد!  این داستان مخصوص حضرت آدم به عنوان نخستین انسان نیست؛ بلکه داستان مکرر  و مداوم زندگی من و شما است تا آن زمان که دوباره به نزد خداوند باز گردیم!

آری اگر به داستان زندگی خود نگاه کنیم، داستان هبوط از بهشت به عنوان جایگاه و مسکن پیشین، ویژه حضرت آدم و حوا نیست؛ داستان مکرر زندگی همه ماست! برای ما نیز در سال نخست زندگی، ظرفیت بهشت گونه ای فراهم شده است؛ در آغوش گرم پدر و مادر چشم به جهان می گشاییم، خداوند هستی بخش، غذای مورد نیاز و مناسب ما را فراهم ساخته و پدر و مادر با محبت و اشتیاق، نیازهای ما همچون غذا، مسکن، بستر، بهداشت و.... را رایگان و بدون آن که ما زحمتی بکشیم، در اختیار ما قرار می دهند و همچون زندگی در بهشت، خود ما برای تامین این نیازمندی ها، هیچ زحمتی نمی کشیم! ولی این مرحله کم کم به پایان می رسد و مرحله هبوط از آن فرا می رسد! دو سال بعد که مرحله دیگری از رشد ما آغاز می شود، ما را از شیر می گیرند! آری مرحله هبوط از دوران راحتی شیرخوارگی فرا رسیده است و هر چه فریاد بزنیم  و اصرار کنیم، به ما شیر نمی دهند، بلکه کام ما را تلخ می کنند!!

اگر دقت کنید این داستانِ همیشگی زندگی ماست؛ در زمین که زندگی تکاملی ما در آن انجام می شود، تمام امکانات و دوران های بهشت گونه، برای آماده شدن برای رفتن به مرحله بعد است! بنابر این نباید راحتی ها را بهشت همیشگی بپنداریم و از اول بدانیم که همچون دوران شیرخوارگی، شیردادن مادر تا وقتی ادامه می یابد که معده ما آماده غذا خوردن شود! هر گاه بتوانیم غذا بخوریم، ما را از شیر باز می گیرند وگرنه تا پایان عمر به آن شیر وابسته می ماندیم و ادامه زندگی برایمان امکان نداشت؛ ما نمی توانستیم تا پایان عمر فقط  از شیر مادر تغذیه کنیم! بدین جهت است هر وقت برای خود بهشتی ظاهری و خیالی بر پا سازیم، باید بدانیم که روزی از آن هبوط می کنیم؛ چون باید به مرحله بعدی زندگی خود پا بگذاریم!

متاسفانه همه ما بعد از هبوط از بهشت خودساخته ذهنی مان، در آرزوی برگشت به ایام پیش از آن هستیم! ولی باید بدانیم که ممکن نیست؛ وقت سفر از آن فرا رسیده است! این آرزو را می توان به بازگشت به زندگی در رحم مادر یا دنیای کودکی تعبیر کرد. جالب آن است که بیشترین تلاش و کوششی که همه ما در زندگی داریم و دنبال هر چیزی که هستیم، این است که به دوران پیشین و بهشت ذهنی و خودساخته قبلی خود برگردیم! و اغلب همین انگیزه است که ما را به تلاش و کوشش و جستجو در زندگی وا می دارد، ولی دیده اید که اغلب وقتی به خواسته فعلی خود می رسیم، راضی نمی شویم و چیزی را که در عمق خود می خواهیم، نمی یابیم؛ نه تشکیل خانواده، نه کار، نه جا، نه پیروزی و نه موفقیتی که بدان دست یافتیم، بهشتی را که در آرزوی آنیم، برای ما به ارمغان نمی آورد و ما باز به جستجوی خود ادامه می دهیم.

باید بدانیم تنها وقتی به واقعیت نزدیک تر می شویم، یعنی ماهیت تکمال بخش زندگی را در می یابیم و خویشتن واقعی خود را کشف می کنیم، این آرزو برآورده می شود. باید بفهمیم که در درونِ خود دنبال چه هستیم و اگر آن را در درون خود پیدا نکنیم، هیچ جا آن را نخواهیم یافت. برای انجام این کار باید زندگی آگاهانه  ای در پیش گیریم. هیچ کس در برابر دعوتی که ناشناخته ها از او می کند، مصون نیست. این ناشناخته ها را می توانیم قله کوه بدانیم یا امور تازه ای در فضای عالم خارج و یا جستجوی خودآگاهی و رسیدن به روشنگری و یا صرفاً آرزوی ناشناخته و مبهم تلقی کنیم. ترسها و غم و غصه ها و وضعیت نا ایمن درون ما در طول زندگی، ناشی از ناآگاهی ما از ماهیت سفر زندگی و نشناختن خداوند به عنوان طراح و مسئول امنیت این سفر است!

از آنجا که احساس می کنیم دور افتاده ایم و تکه تکه شده ایم و از اصل خود بریدیم، دنبال این می گردیم که باز به آن وحدت و کلیت دست یابیم. این آرزو در ما برای ایجاد بهشتی بیرونی بازتاب پیدا می کند، ولی اگر به این بهشت بیرونی ذهنی خود هم برسیم، احساس خوشبختی نخواهیم کرد! شما بارها این واقعیت را تجربه کرده اید! فقط زمانی به نتیجه می رسد که موضوع واقعی و اصلی که همان گسترش آگاهی ما تا فراسوی مرزهای واقعیت نفس است، تحقق یابد. به درون خود برگردید به هیچ کس، هیچ شرایط، موفقیت، موقعیت، نیرو، قدرت، نان، نام و عنوانی اگر چه بهشت گونه می نماید وابسته نشوید که هبوط از آن فرا می رسد!! و شما باید به مرحله بعد از آن گام بگذارید!

پس هر وقت شرایط راحتی که به خیال خود فراهم آورده بودید، به هم خورد، نترسید! وحشت نکنید! خوشحال باشید که مرحله بعدی تکامل، فرا رسیده است! بچه های گوچک  اگر می دانستند که آنها را از شیر گرفته اند تا به آنان میوه، کباب و .... بدهند، آن قدر گریه نمی کردند و سر و صدا راه نمی انداختند بلکه خوشحال می شدند و جشن می گرفتند! شما که اکنون بزرگ شده اید و به صورت مکرر این گونه مسایل را تجربه نموده اید، از رفتن به مرحله بعد تکامل سفر زندگی خود امتناع نکنید و تنها با یاد خداوند و با اتکا به طراح زندگی انسان، دل خوش دارید و نگران نباشید؛ چون در مرحله ناشناخته و بعدی زندگی شما نیز، خداوند  با شماست و رازق، دوستدار، خیرخواه، حافظ و همراه شماست.  موفق باشید!

درس سی و دوم: ضعف ساختاری را از درون خود، خارج سازید؛ "نمی شود" و "نمی توانم"، دروغ و فریبی بیش نیست!

سلام و درود خداوند بر شما! 

انسان، با روان و روحیه ای قدرتمند، پا به عرصه وجود می گذارد؛ قدرتی که مشکلات را نزد او کوچک و توان مقابله را در او به وجود می آورد.

برخوردهای قلدر مآبانه، خشونت و پرخاش، سرزنش و تحقیر، ظلم و تبعیض، کتک و زندانی کردن در اتاق، محروم ساختن و در یک کلمه در هم شکستن ساختار روحی و کندن پوست روانی کودک می شود و او را ضعیف و ناتوان ساخته، در حالت دفاعی قرار می دهد!!! در ذهن این کودک، "نمی شود" و "نمی توانم"، نقش می بندد و مشکلات، برای او بزرگتر جلوه می کند!!

شخصیت عصبی در این کودک، شکل می گیرد و او را تا پایان عمر، ترسو و هراسناک،  نگران و مضطرب، می سازد!! و او برای محفوظ ماندن از ظلم ببشتر، یا عزلت گرا شده و از دیگران کناره می گیرد، یا مهرطلب می گردد و برای محفوظ ماندن، روش تحمل و صبر و سکوت و مدارا و باج دادن را پیش می گیرد و یا برای حفاظت از خود، روش پرخاش و خشونت و داد و فریاد زدن را برمی گزیند!!! و هر سه روش دفاعی، نشانه ضعف ساختاری است!!

با کمال تاسف، اغلب افراد، کم و بیش گرفتار چنین اوضاعی شده اند و اکنون باید برای درمان خودشان، دست به کار شوند. 

بدین منظور، می توان از مراجعه به روان درمانگران، گفتگوی درونی با خود، تغییر نگاه، تغییر باورهای غلط و افکار اتوماتیک،تغبیر گفتار و کردار، دست برداشتن از مکانیسم دفاع از خود، کمک گرفت تا انشا الله بهبودی حاصل شود. موفق باشید.