داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

درس سیزدهم: بود یا نمود؟ منش یا شخصیت؟

حقیقت و واقعیت انسان که با آن زندگی می کند، در جهان هستی و نزد خداوند متعال، حضور دارد و با آن می میرد و محشور می گردد و پاداش و کیفر می یابد، "بود" و "منش" آدمی است ولی موقعیت و جلوه های بیرونی اجتماعی افراد که با آن در زندگی دنیوی، روزگار می گذرانند، "نمود" و  "شخصیت" آدمی نام دارد!

در فرهنگ هایی که ظاهر گرایی و تظاهر مسلکی، تثبیت شده و همچنان رواج دارد، "بود" آدمها مورد بی توجهی و بی مهری قرار می گیرد و انسانها  با جلوه های بیرونی، مورد داوری قرار می گیرند و ارزشیابی می شوند، لذا به تدریج یاد می گیرند که برای برخورداری از زندگی اجتماعی مناسب تر، باید به "نمود"ها توجه کرد. 

در این جوامع، توجه به بود و منش، به تدریج رنگ می بازد و چه بسا به طور کلی فراموش می شود و انسان، از حقیقت و واقعیت و بود خود غافل می شود و برای اثبات خوبی خود و دفع بدبینی، بدگویی و اتهامات توهمی دیگران و گاه به منظور پیش گیری از برداشت غلط دیگران، زندگی حقیقی خود را فراموش می کند و به ریا کاری، نمایشگری، نقش بازی کردن، ادا و اطوار در آوردن، قیافه آدم خوب و حق به جانب را گرفتن، روی می آورد و همه توجه، انرژی، همت و کارهایش، صرف نمودهایش می گردد!!

او در واقع از زندگی واقعی خود صرف نظر می کند و بدون دریافت مزد، به خدمت دیگران در می آید و برای دیگران، زندگی می کند! به همین جهت هر روز بیشتر از روز قبل، از درون احساس خسارت، احساس تهی بودن و خالی شدن می کند و خودش با تمام وجودش به وضوح در می یابد که دستیابی به مدرک، ثروت، موقعیت شغلی، شهرت اجتماعی بیشتر و پیدا کردن جلوه ها و نمودهای بالاتر، هیچ آرامشی در جان او پدید نمی آورد؛ بلکه او را فرسوده تر، نا آرامتر، مضطرب و دلواپس تر کرده است! مشکل مهمتر آن است که نمودهای خوب و دریافت تاییدهای اجتماعی، ما را به خوب پنداری و خودفریبی در مورد خود دچار می کند!!!!

هر گاه آدمی این حقیقت را دریابد که زندگی واقعی او در "بود" اوست نه  "نمود" او و خداوند بودها را حساب می کند نه نمودها را و دریاید که زندگی برای جلب نظر دیگران، بیگاری کشیدن از خود و نابود و تباه سازی سرمایه زندگی حقیقی اوست، آماده می شود که به "بود" خود توجه کند! زندگی واقعی خود را آغاز کند و سرمایه هایش را از  نابودی بیشتر برهاند!

براستی شما چگونه زندگی می کنید؟ با دقت به دنبال "خوب بودن" و بهتر شدن هستید یا با نگرانی و دلواپسی مداوم، "خوب نمودن" نزد دیگران را دنبال می کنید؟ گذشته، گذشته است! از هم اکنون، صداقت و خلوص را پیش بگیریم و تظاهر و ریا کاری را به دور افکنیم! خوبی را برای کسب رضای خداوند و تعالی وجودی خودمان انجام دهیم و بدی را به خاطر خداوند و حفظ گوهر انسانی خود ترک کنیم تا منشی، قوی، پر و غنی پیدا کنیم!

برخی نگران آن هستند در صورت توجه به "بود" خود، نزد دیگران، "نمود" بدی خواهند یافت در حالی که این نگرانی، محصول یک توهم نادرست و پنداری خطاست! مگر می شود فردی واقعا خوب باشد و بد جلوه کند؟ 

مشکل از ذهن انسان است؛ ذهن خود را از نمودهایتان به بودهایتان متوجه سازید! خوب بودهایتان را گسترش دهید و نگران نگاه و قضاوت دیگران نباشید! در این صورت است که زندگیتان، عمق پیدا می کند و لذت حیات اصلی خود را می چشید و از سعادت دنیا و آخرت بهره مند می گردید. ان شاء الله.

لازم به تذکر است که معنای این سخن، آن نیست که هر کاری می پسندیم، انجام دهیم و به دیگران بی اعتنا باشیم و یا موجب رنج و زحمت آنان شویم؛ بلکه معنایش آن است بکوشیم در واقع، خوب و درست و نیک، زندگی کنیم و نگران داوری دیگران نباشیم! 

موفق و پیروز و سربلند باشید.

درس دوازدهم: راه های دستیابی به صلح پایدار درونی

یاران همراه و دانش پژوهان دانشگاه خودشناسی! سلام علیکم! امیدوارم از لذت بی بدیل آشنایی با زندگی اصلی و درونی خود، کام تان شیرین شده باشد! و با دستیابی به صلح درون، از شور و شعف و بهجت شگرفی برخوردار شوید. ان شاء الله.

روح قدسی که با تعبیرات دیگری همانند عقل، فطرت، وجدان و حسیب هم به جلوه های آن، اشاره می شود، راهنما و ابزار تشخیص نیک و بد و معیار ارزشیابی و داوری ماست؛ حرمت آن را پاس بدارید و با او مشورت کنید و از اطلاعات گسترده و داوری های عادلانه اش در همه امور بهره گیری فرمایید. 

نفس یا روان را باید از ترس و اضطراب، غم و افسردگی، خشم و نفرت، احساس حقارت و طرد شدگی، احساس گناه و شرمندگی، رهانید تا آرامش یابد و احساس ایمنی پیدا کند.

جسم که کارگزار نفس و روح است، باید با رعایت بهداشت، تغذیه طبیعی، خواب مناسب، ورزش و ..... سالم و قوی نگاه داشت و تمایلاتش را  بر اساس باورها و متناسب با روحیه خود، سامان داد تا چنگ و نزاع درونی، پدید نیاید! 

این سه بعد باید با هم هماهنگ و هم جهت باشند؛ شما باید با خودتان خلوت کنید و کار هماهنگ سازی  و کار مهم یگانگی بخشیدن به جهت آن ها در زندگی خود را  به انجام رسانید!  این کار فقط از شما ساخته است و بس و تنها کار خود شما ست و بس! البته می توانید و شایسته است از  نظرات آگاهان هم بهره مند شوید ولی انتخاب نهایی جهت، جهت دهی و یک پارچه سازی سه بعد درون، فقط د فقط کار خود شماست و هیچ کس، آری هیچ کس دیگر نمی تواند آن را انجام دهد!  

نکته مهم در انتخاب جهت زندگی، هم جهت بودن آن با رضایت الهی و  هم جهتی با نظام آفرینش و کائنات است تا از امداد الهی، پشتیبانی جهان هستی و همراهی همه نیروهای مادی و معنوی موجود در عالم، بر خوردار گردید. یادتان باشد هر کس بر خلاف جریان آب رودخانه، شنا کند، به مقصد و مقصود دست نمی یابد.

پس از این مرحله، نوبت به هماهنگ ساختن ساحت های شش گانه بر اساس جهت انتخاب شده و برگزیده ابعاد زندگی است! باید با بررسی افکار و عقاید آشکار و پنهان خود، احساساتی متناسب با آن داشته باشید و هدف و خواسته، گفتار و رفتار و ارتباطاتی متناسب با آن داشته باشید و گر نه دچار تعارض و جنگ درون می شوید و از درون، دچار فرسایش و آشفتگی می گردید؛ از هم اکنون تصمیم بگیرید برای جلب نظر هیچ کس، سخنی مخالف اعتقاد و احساس خود نگویید و کاری را که بد و نادرست می دانید، انجام ندهید و ارتباطی بر خلاف باور خود، با کسی برقرار یا قطع نکنید! اگر کاری غیر اخلاقی از نظر خودتان، مرتکب شوید، حتی اگر دیگران نفهمند یا دیگران آم را کاری اخلاقی و خوب بپندارند و تایید کنند، شما با خودتان در درون، درگیر می شوید و آرامش خود را از دست می دهید! پس مراقب هماهنگی ساحت ها باشید!

ساحت های وجودی هماهنگی برای خود، ایجاد کنید تا درونی آرام و شاد و ایمن داشته باشید! کسب رضایت خداوند و تایید عقل و فطرت الهی خود را بر کسب رضایت و تایید دیگران، ترجیح دهید! از نپذیرفتن، نقد و تمسخر دیگران، نترسید! شجاعت داشته باشید! استواری به خرج دهید؛ نگران نگاه و رای منفی دیگران نباشید، نگران صلح درونی خود باشید، صداقت شما وضع را عوض می کند! کم کم نگاهشان تغییر می کند و دیگران، من واقعی شما را می پذیرند و با شما سازگار می شوند! و بیشتر به شما احترام می گذارند و اگر هم نپذیرفت و احترام نگذاشت، به شما هیچ آسیبی وارد نمی شودددد!!!!


درس یازدهم: برقراری و تثبیت صلح در درون

ریشه و منشا همه درگیری ها و دعواهای خانوادگی و اجتماعی، درگیری های درونی ما آدمیان است؛ تا ما با خود، درگیر نباشیم، این قدر سریع و به راحتی با افراد دیگر، درگیر نمی شویم! این که نمی توانیم دیگران را و تفاوت های آنها با خودمان را بپذیریم، نشانه روشنی برای آن است که ما بخش هایی از خودمان را نپذیرفته و با آن درگیر هستیم! ولی چه بسا، درگیری های درونی با خود را از خودمان، پنهان می کنیم و آن را فرافکنی نموده، به درگیری با دیگران تبدیل می کنیم!

نخستین عامل درگیری های درونی، منش و شخصیت ماست که سالم و ایمن؛ شکل نگرفته است؛ با کمال تاسف، به دلیل آشنا نبودن والدین و مرییان، با تعلیم و تربیت درست و در نتیجه به علت تعلیم و تربیت غلط در خانواده و مدرسه و اجتماع، دچار منش و شخصیتی گرفتار و پر از تعارض و جنگ و آشفتگی درونی شده ایم! در این زمینه، چاره ای جز شناخت دقیق منش و شخصیت خود و آسیب های آن و اقدام و پی گیری جدی برای اصلاح، درمان و تغییر آن به کمک آگاهان و متخصصان، وجود ندارد!

زمینه و عامل دیگر جنگ و تعارص درونی، عدم آگاهی و عدم مدیریت و هماهنگ سازی درون خودمان توسط ما است! ما فقط با آگاهی از خویشتن و هماهنگ ساختن ساحت های شش گانه خود، می توانیم به صلح درون دست یابیم؛ به عنوان مثال، اگر شما هدف و خواسته ای را انتخاب کنید که با باورهایتان، ناسازگار باشد، قطعا در درون خود، به جنگ و درگیری فرسایشی دچار می شوید اگر چه آن را از خودتان پنهان کنید!! شما باید با دقت، ابعاد سه گانه و ساحت های شش گانه خود را هماهنگ و یک جهت کنید! هیچ راه دیگری وجود ندارد!

 در مباحث گذشته، روشن شد که انسان موجودی سه بعدی شامل 1. جسم، 2. روان و 3. روح قدسی است و دارای شش ساحت وجودی، مشتمل بر 1. باورها و افکار، 2. احساسات و عواطف، 3. اهداف و خواسته ها، 4  سخن و گفتار، 5. اعمال و رفتار و 6. ارتباطات می باشد. باید همه این ابعاد را با یکدیگر،  هماهنگ و یک جهت سازیم تا به صلح درون دست یابیم؛ هر چه این غرفه های درونی با هم هماهنگ تر باشند، ما از آرامش و استواری و احساس خشنودی بیشتری بهره مند می شویم! ان شاء الله.

درس دهم: نظارت بر خویشتن و مراقبت از خود

خداوند متعال، اطلاع از زندگی اصیل و اصلی ما را فقط در اختیار خود ما نهاده است و هیچ کس، حتی نزدیکان و همراهان ما را از آن، آگاه نساخته است؛ به همین جهت، داوری در مورد خویشتن را نباید به دیگران واگذار کرد و نباید داوری آنها در مورد امور درونی خود را بپذیرید و باور کنید یا جدی بگیرید چون توهم و خیال، حدس و گمان یا غیب گویی است! 

اگر دیگران به شما بگویند: شما فردی خوش بین یا بدبین، خوش نیت یا بد نیت، خشمگین یا خشنود هستید و....هیچ گاه از او مپذیرید؛ زیرا هیچ کس جز خود شما از درون شما، اطلاعی ندارد!! اما در مورد امور بیرونی و توصیف گفتار و رفتار و کردارتان می توان و نیکو است به سخنان دیگران، اعتنا داشت.

بر این اساس، تنها کسی که می تواند بر امور درونی خود، نظارت کند و مراقب صداقت یا انحراف، خلوص یا نادرستی انگیزه و نیت شما باشد، خود شما هستید؛ زیرا هیچ کس، آری هیچ کس، نمی تواند بر شما نظارت کند و مراقب حالات درونی شما باشد. این مسئولیت خاص و ویژه شما است و نباید از کس دیگری انتظار داشته باشید مسئولیت ویژه شما را به انجام رساند! 

یکی از مواردی که باید به صورت مداوم آن را زیر نظر قرار دهیم، ارکان چهارگانه زندگی فردی و معنوی خویشتن است؛ زیرا اغلب به زندگی اجتماعی عادت کرده ایم و نسبت به زندگی حقیقی خود، ناآگاه، بی توجه، ناآشنا و تازه کار هستیم؛ به همین جهت باید بر رعایت ارکان و پیاده سازی آن نظارت و مراقبت داشته باشیم.

در کتاب "خودنگاشت، سفری به درون خویشتن" سی موضوع برای نظارت و مراقبت، پیشنهاد شده است و پرسشهای نظارت مطرح گردیده است.

درس نهم: زندگی در زمان حال، رکن چهارم زندگی اصیل

از مطالب گذشته روشن شد که با بیداری از غفلت خودبیگانگی، زندگی اصلی و واقعی انسان، آغاز و با آگاهی مداوم از خود، ادامه می یابد. آنگاه نوبت به انتخاب های آگاهانه و بر عهده گرفتن مسئولیت همه انتخاب های خویشتن است. 

رکن چهارم زندگی اصیل، رها سازی خود از گذشته و آینده و زندگی در زمان حال است.

کودک انسانی، افزون بر به ارث بردن ژنتیک و امور جسمانی، به وسیله تعلیم و تربیت درست و غلط خانوادگی، به صورتی در می آید که گویا ذهن، احساس و خواسته و آرزوهایش را هم از والدین به ارث برده است و خودش در این امور کاره ای نیست!!!!! او از ابتدای دوران رشد ذهنی خود، با اموری که مواجه می شود، تفسیر و تحلیل آن را از والدین می آموزد و پایه و اساس احساسات و هیجاناتش نیز در خانواده،  بنیان گذاری می گردد و آرزوهایش نیز با تلقین و تکرار و تشویق و تهدید بزرگترها، شکل می گیرد! به تدریج افکاری با تکرار به او تلقین می شود و تجربیات شیرین و تلخش، ذخیره و تثبیت می گردد و پایه همه امور او می شود و کم کم به اسارت گذشته در می آید و و همچون رباتی برنامه ریزی شده، زندگی می کند!! او همچنین گاه به آینده مبهم و نگران کننده ای می اندیشد که اغلب اتفاق نمی افتد!!! و لذا موجودی است که با واقعیت ها تماس ندارد! یا تحت تاثیر و در گذشته خود سیر می کند و یا در فکر و دغدغه آینده معدوم!

همه ما می دانیم که زندگی واقعی، هر لحظه، آن هم فقط در زمان حال، صورت می پذیرد و گذشته واقعا درگذشته و مرده است و حوادثش نیز در قبرستان تاریخ، مدفون شده است و نمی توان هیچ تغییر و تصرفی در آن کرد! آینده نیز هنوز وجود ندارد و هستی نیافته است؛ اکنون، آینده ای وجود ندارد و نیست!! تنها زمان و فرصت واقعی که وجود دارد و در اختیار ماست، زمان حال است!! حالا اگر کسی زمان حال خود را صرف گذشته کند و یا در زمان حال، نگران آینده باشد، زمان واقعی و فرصت کنونی خود را با پرداختن به گذشته مرده و آینده نیست و نیامده، تباه کرده و از بین می برد!! و متاسفانه اغلب مردم چنین می کنند!!!!

اکنون باید زمان حال را غنیمت شمرد و آن را صرف امور واقعی خود نمود. با آگاهی مداوم از خود کم کم از ارسات گذشته، رها می شوید و به غلط بودن خیلی از عادت هایتان، پی می برید؛ از این پس، فقط زندگی در زمان حال را تجربه و تمرین کنید خود را از گذشته ای که درگذشته و آینده ای که نیامده، رها سازید. 

البته توجه به گذشته، فقط برای عبرت آموزی و جبران و توبه از خطاها و عنایت به آینده، فقط به منظور دیدن مقصد و نتیجه عملکرد خود، کاری پسندیده است! ولی نه به صورتی مداوم و زمان و جایگاهی برای اسارت، غم و غصه، حسرت، افسوس، دغدغه، اضطراب و نگرانی!!!!

زندگی در زمان حال، به شما و زندگیتان، شور و نشاطی شگفت می بخشد و شما را از خیلی از گرفتاری ها نجات می دهد؛ زیرا تنها زندگی واقعی است و لذا به ما سفارش شده، آن را قدر بدانیم و غنیمت بشماریم!!  موفق و سرافراز و سربلند باشید!!