یاران همراه! سلام بر شما!
انسان، به دلیل گستردگی جهل و نادانسته هایش و علم اندک و محدودیت های علمی ش و نیز به دلیل دخالت احساسات و عواطف در فهم و برداشت هایش، نیز به دلیل دچار شدن به توهم، خیال، گمان و شک، دچار خطا و اشتباه می شود.
همچنین به دلیل برخورداری از امیال و غرایز شهوانی، خشم و غضب، منفعت طلبی و بهره حویی، به خطیئه، قصور، تقصیر، گناه، نادیده گرفتن و تجاوز به حقوق دیگران، مبتلا می شود!
بر این اساس، اغلب ما انسانها، کم و بیش، به خطا و خطیئه، به اشتباه و گناه، به قصور و تقصیر، مبتلا هستیم!!
پس اولا : می بایست شهامت آن را داشته باشیم که خطاها و اشتباهات خود را بپذیریم!
ثانیا: می بایست شجاعت عذرخواهی را به دست آوریم و آن قدر تمرین کنیم که برای ما عادی گردد. نگویید: رویم نشد عذرخواهی کنم!! اگر عذرخواهی کنم، طرف مقابل پر رو می شود!! مردم چی می گویند!! آبرویم می رود!!
ثالثا: تا آن جا که ممکن است در صدد جبران خطا و اشتباهات خود برآییم و حقوق دیگران را استیفا کنیم! اگر به شخصی لطمه و خسارتی وارد کرده ایم، آن را جبران نماییم! اگر به کسی تهمت زده و آبروی کسی را برده ایم، اعلان کنیم که خطا کرده ایم و برداشت مان اشتباه بوده و او از این نسبت منفی که ما به او داده بودیم، پاک و منزه بوده است! خداوند متعال می فرماید: " همانا کسی که ظلم و ستم را با خود به آخرت آورد، زیان کرده، محروم و نومید شده است". (سوره طه، آیه 111 )
تلاش کنیم تا آن جا که امکان پذیر است، ظلم و ستم به دیگران را جبران کنیم تا در این دنیا، امنیت و آرامش اخلاقی ما بازگردد و وجدانمان راحت شودو درآخرت نیز از زیان، نومیدی و عذاب، نجات یابد.
به هر حال مگذارید حق و حقوقی به گردن شما بماند! بکوشیم تا حد ممکن، هیچ ظلم و ستمی را با خود به جهان آخرت نبریم!!
موفق باشید!!
سلام بر شما نیکان و خوب سیرتان!
توجه انسان در ابتدا، معطوف به درون خویشتن است و از یک سیستم طبیعی "منبع کنترل درونی" برخوردار است. کودک انسان از نظام طبیعی درون خود، هدایت و مدیریت می شود
با کمال تاسف، والدین و سپس معلمین، به اسم تعلیم و تربیت ، دائما او را تحت فشار قرار می دهند که کنترل خودت را به من بسپار! خودت مباش! از درون خود فرمان مبر و گرنه تنبیه، مجازات و محروم می شوی! و دیگر دوستت ندارم!
کودک به تدریج برای در امان ماندن از تنبیه بدنی و کیفرهای عاطفی و برای دریافت مهر و محبت به عنوان غذای روان حود مجبور می شود توجه خود را به بیرون معطوف سازد؛ او به تدریج می آموزد که باید حرف دیگران را گوش کند و از دیگران اطاعت کند و رضایت دیگران را کسب کند تا مورد محبت، تحسین و تایید آنان قرار گیرد. به همین جهت کم کم" منبع کنترل بیرونی" پیدا می کند و توجهش از درون به بیرون معطوف می گردد!
او به تدریج از خویشتن درونی خود، غافل و سپس از خویشتن درونی خود، بیگانه می گردد و به همین جهت، ندای درونی خود را نمی شنود ولی سخن، اظهار نظر و داوری دیگران برایش بسیار مهم و اساسی می گردد!! مرغ دیگران برایش غاز است و غاز خودش، مرغ هم نیست!!!!!
راستی شما چقدر دهن بین هستید؟ تایید و سرزنش دیگران در شما تا چه اندازه اثر دارد؟ آیا از انتقاد و مخالفت دیگران، هراس دارید و می ترسید؟ آیا می توانید با جمع مخالفت کنید و نظر درست خود را مودبانه بیان کنید؟ منبع کنترل شما درونی است یا بیرونی؟ از درون هدایت می شوید یا آرا و نظرات و سخنهای دیگران شما را هدایت و مدیریت می کنند؟ به تایید دیگران چقدر نیازمند هستید و از مخالفت و نقد دیگران نا چه اندازه هراسان و مضطرب می شوید؟
خود را ارزیابی کنید! منبع کنترل غصب شده خود را از دیگران پس بگیرید! از این پس، اجازه ندهید هیچ کس کنترل و مدیریت شما را در دست خود بگیرد؛ بلکه همواره از هدایت طبیعی و مدیریت فطری درون خود، بهره مند شوید و خودتان باشید نه آن که دیگران می خواهند!
این قدر دهن بین نباشید! و به اشکال گیری و داوری های منفی دیگران که اغلب حاهلانه، ظالمانه و بدون رعایت انصاف صورت می گیرد، اهمیت ندهید و به خاطر آن، دچار استرس و اضطراب نشوید!! برداشت های دیگران، برداشت و ذهنیت آنان است؛ نه واقعیت! شما مراقب واقعیت ها باشید نه هراسان از برداشت ها!
با نپسندیدن، نقد کردن، هو کردن و به مسخره گرفتن دیگران که معلوم نیست چه کسی هستند؟ چقدر آگاهی دارند؟ چه مقدار از سلامت روانی برخوردارند؟ چقدر نظر و رای آنها ارزش دارد و چقدر برداشت شان درست است و درست می گویند؟، با خود بد مشو و نسبت به خویش، نظر منفی پیدا مکن!
موفق و سربلند باشید!
سلام بر شما خوانندگان عزیز و گرامی!
انسان با ذهن خود با جهان هستی، ارتباط برقرار می کند؛ همه داده های حسی ما مثل شنیده ها و دیده شده های ما، در ذهن، مورد تحلیل، ارزیابی و دقت قرار می گیرد و زمینه پدید آمدن احساس و عواطف ما نسبت به آن موضوه یا شخص را فراهم می سازد.
هیچ فرد، موضوع، خبر و حادثه ای به خودی خود، تنش آفرین، اضطراب برانگیز و استرس را نیست؛ این تجزیه و تحلیل ذهنی ما نسبت به آنها است که موجب ناآرامی یا آرامش ما می شود.
اگر در اثر تجربیات سخت دوران کودکی، آموزش و رفتارهای غلط خانواده و فرهنگ اجتماعی ، شما بدبین و منفی نگر شده باشید، جهان را محلی خطرناک و افراد را انسان های بد و فریب دهنده، و آینده را سخت و استرس زا می بینید و به همین جهت همیشه به اضطراب و دلهره مبتلا خواهید بود!!!
اما اگر تجربیات، خانواده و فرهنگ،، در شما خوش بینی و نگرش مثبت، ایجاد کرده باشند، شما از آرامش مطلوب و گسترده ای برخودار هستید و خواهید بود!!
اکنون که بالغ شده ایم و می خواهیم با خودآگاهی زندگی کنیم؛ باید ذهن و احساس خود را مورد بازبینی قرار دهیم و در صورتی که به بدبینی دچار شده ایم و به منفی نگری عادت کرده ایم،، باید به بازسازی ذهن و احساس خود بپردازیم و شیوه نگرش خود را تغییر دهیم و به خداوندی که حافظ و خیرخواه ماست و طرح کلی زندگی ما را تدوین نموده است اعتماد کنیم و با توکل به خداوندی که بهترین ها را برای ما مقدر فرموده است در همه امور، حوادث و وقایع ، خوش بینی و مثبت نگری خود را حفظ کنیم و در انتظار آینده بهتری که برای ما مقرر شده است، سختی ها را بر خود آسانتر سازیم و قابل تحمل تر کنیم. پیام خداوند به انسان ها این است:
"پیس بی تردید با هر دشواری، آسانی هست؛ همانا با هر سخنی، آسانی وجود دارد." (سوره طلاق، آیه 7)
ودر آیه ای دیگر به انسانها اطمینان می دهد:
"به زودی خداوند بعد از سختی،؛آسانی قرار می دهد." ( شرح، آیه 5و 6)
موفق و سربلند باشید.
سلامی دوباره بر شما دانش پژوهان خودآگاهی!
برترین، مهمترین و گرانبها ترین نعمت الهی به ما، نعمت وجود و هستی در جهان است؛ وجود و هستی انسان در این دنیا، محور و زیر بنای دریافت نعمت های دیگر است.
رعایت بهداشت و حفظ سلامت بدن آدمی که زمینه، مقدمه و حامل نفس و روح قدسی الهی ما است، بسیار اهمیت دارد ؛ زیرا داشتن زندگی عادی، کسب معرفت و تحصیل رشد و کمال، در گرو سلامتی است!
برای حفظ سلامتی باید به شش امر خود توجه و اهتمام داشت:
1، تغذیه 2. آب و هوا 3. تنفس 4. خواب 5. حرکت و سکون (فعالیت های بدنی و ورزش) 6. حالات روانی و عاطفی مثل غم و شادی، ترس و احساس امنیت، خشم و احساس رضایت و .....
با کمال تاسف، در فرهنگ ما، توجه و اهتمام به بهداشت و سلامتی جسم، آموزش و آگاهی از تغذیه صحیح و خواب کامل و داشتن برنامه برای بهداشت و سلامتی، معمول نیست؛ بلکه گاه مورد مذمت و سرزنش قرار می گیرد که: چقدر به خودت می رسی! بابد مرد و پوسید! جسم این قدرها مهم نیست!! حساس نباش! ولش کن! دکترها یک چیزی می گویند! و .....
بدون آموختن و کسب دانش کافی در مورد تغذیه، خواب، تنفس، بدون ورزش منظم و مناسب، بدون توجه و بهسازی مداوم حالات روانی، بدون رعایت بهداشت و بدون درمان به موقع، انسان که در معرص انواع بیماری ها قرار دارد، دچار آسیب های فراوان و گاه جبران ناپذیر می گردد و از داشتن یک زندگی عادی محروم می شود و مجبور می گردد که وقت و پول و توان خود را صرف درمان خود نماید در حالی که توجه، آموختن، اهتمام، پیش گیری و درمان به موقع، هزینه بسیار کمتری در بر دارد.
جسم خود را که هدیه و عطای بزرگ الهی به شما است، عزیز و گرامی بدارید و آن را کاملا دوست داشته باشید. بهداشت فردی و محیط زندگی و کار را رعایت کنید. نسبت به زدن مسواک و استحمام، تنبلی نکنید و به سلامتی حود توجه و اهتمام داشته باشید و در مورد تغذیه سالم، کلاس بروید و کتاب و مقاله بخوانید تا بیاموزید، ورزش را جز زندگی خود قرار دهید. از کشیدن نفس های عمیق حداقل ینچ مرتبه در روز غفلت نورزید و به بهبود حالات روانی و تخلیه احساسات منفی مثل غم و غصه، ترس و خشم بپردازید و آنها را عادی و معمولی نپندارید و اگر بیمار شدید، آن را دست کم نگیرید و زود به پزشک مراجعه فرمایید.
خودتان به فکر خودتان باشید! خودتان دلسوز خودتان باشید!! امور خود را جدی بگیرید! برای خودتان پول خرج کنید! سربلند و پیروز باشید. بسلامتی ان شاالله!
سلام بر یاران همراه!
انسان، موجودی است که درصورتی که در دوران کووکی با ناملایمات و شرایط سخت مواجه شود؛ به مکانیسم دفاعی روی می آورد و در اولین مرحله، به انکار خواسته خود و سانسور خویشتن می پردازد و کم کم این روش را فرا گرفته، چون در پاره ای موارد، مفید واقع می شود، آن را در خود تثبیت و نهادینه می کند!!!
و این چنین است که انسان به تدریج خودش را از خودش، پنهان می کند و کم کم از حقیقت دررونی خودش بی خبر می گردد!!
او نه تنها با دیگران روراست نیست و برای آنها نقاب بر چهره می زند؛ بلکه کم کم برای خودش نیز نقاب می زند و برای خودش نیز نقش بازی می کند و دیگر با خودش نیز صادق نیست و شفافیت لازم را ندارد!!
او به تدریج یاد می گیرد که واقعیت ها را در ذهن و احساس خود تحریف کند؛ لذا به بزرگ و کوچک نمودن و زشت و زیبا کردن امور می پردازد. کار به جایی می رسد که خودش واقعا نمی داند چه می خواهد و چه نمی خواهد!! گاه امور متضاد را با هم می خواهد و نمی داند کدام خواسته خود اوست و کدام را برای تظاهر اجتماعی می خواهد!! متاسفانه بسیاری از افراد، کم و بیش، به چنین وضعیتی مبتلا شده اند!!
اکنون که به بلوغ فکری رسیده اید و به کاروان خود آگاهی پیوسته اید، تلاش کنید تا به تدریج با خود صادق باشید و خود را از خودتان پنهان نکنید؛ اگر جنبه منفی دارید، آن را توجیه و بزک نکنید! نقاط ضعف و قوت خود را نزد خود، بزرگ و کوچک نکنید! ل واقع بین باشید و واقعیت ها را بپذیرید و در صدد حل مشکل و بر طرف نمودن نقاط ضعف به صورت واقعی باشید.
موفق و سربلند باشید!