داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

درس شصتم؛ سادگی، زودباوری و تلقین پذیری های کودکانه را کنار بگذارید!

سلام بر یاران همراه و بزرگوارم! امیدوارم حالتون خوب  باشه و سر حالتر شده باشید!

کودک انسانی، دارای یک سری آموخته های بدیهی، پیشینی، فطری و غریزی است که به آنها علم حضوری دارد!  اما ذهنش از علوم و دانستنی های حصولی و یادگرفتنی؛ همانند علوم تجربی، حسی، عقلانی، آداب و رسوم  فرهنگی و اجتماعی، خالی است و چون همه را همچون حود راستگو،  صادق و  یک رو می داند و پیچیدگی ها  و چند چهره گی های  انسان بالغ را پیدا نکرده  و دروغگویی، پنهان سازی، ظاهر سازی و نفاق را یاد نگرفته است، دارای حالت  سادگی، زودباوری و تلقین پذیری است.

برخی به دلایل گوناگون، علی رغم آن که  بالغ شده و در برخی از امور،از سادگی خارج شده و حتی پیچیدگی پیدا کرده اند، ولی هنوز در بسیاری از موضوعات و امور زندگی، سادگی، زودباوری و تلقین پذیری کودکانه را  حفظ کرده اند!  آنها زود تحت تاثیر حرف دیگران، قرار می گیرند، سخنان بدون دلیل و مدرک را به راحتی می پذیرند و باور می کنند!! 

با کمال تاسف، آنان آمادگی زیادی برای  فریب خوردن، مورد سوء استفاده  واقع شدن استثمار شدن،، مورد بهره برداری قرار گرفتن برای مقاصد دیگران هستند!!! و به راحتی از سوی دیگران، مدیریت می شوند!

اکنون که بالغ شده ایم  باید ساده اندیشی، زودباوری و  تلقین پذیری کودکانه را ترک گوییم و کم کم بیاموزیم که با حالت نقادی با سخن و رای دیگران،  برخورد کنیم  و تا فردی  صاحب عنوان و مهم یا مشهور، رایی دارد یا  سخنی  می گوید، یا چون مردم می گویند،  آن را نپذیریم؛ بلکه بررسی کنیم! نقادی کنیم و سپس آن  را باور و برای دیگران، بازگو کنیم!

درس پنجاه و نهم: دست از دفاع از خود و اثبات خویشتن به دیگران بردارید!

سلام بر شما عزیزان  گرامی! 

انسان یا خوش بینی به خوبشتن، قدم  به عالم می گذارد؛ او  به طور ناخود آگاه خود را ثابت و نزد دیگران اثبات شده می داند؛  متاسفانه در خانواده و در فرهنگ های نا آشنا با تعلیم و تربیت کودک، ؛پدر و مادر، برادر و خواهر، فامیل و  خویشاوندان، معلمان و همشاگردی ها، با اسم گذاریهای زشت و با  دادن لقب های منفی مثل "تنبل" ، " بی عرضه"،  "زشت "،  نادان"، " بد"؛ و ....  آن حالت فطری  کودک را مخدوش می کنند و کودک را  به خود، بدبین می سازند!!! به تدریج کار به جایی می رسد که با تکرار این القاب منفی، آنها در ضمیر ناخودآگاه ما جا خوش می کنند !!!

 بدینسان است که ما در عمق باطن خویش، در نزد خود متهم هستیم و گاه در باور خود، خودمان را بزهکار، مجرم  و گنهکار می دانیم؛ بدین رو و به طور ناخود آگاه در حال دفاع از خود هستیم؛ سعی می کنیم خوبی های خود را بیان کنیم و آن را به دیگران نشان دهیم و اثبات کنیم. ما زمان زیادی را با مردم سپری می کنیم تا مردم از ما خوششان بیاید و بر روی آنها مطالعات زیادی می کنیم تا ببینیم چگونه زندگی می کنند تا ما نیز همانند آنها شویم و تاییدشان را دریافت کنیم! ما خیلی انرژی صرف می کنیم تا بخش های خاکستری و منفی خود را از دیگران  بپوشانیم و در صورت آشکار شدن، آن را توجیه و بزک می کنیم!

از سوی دیگر، به دلیل دادن لقب های منفی مثل تنبل و بی عرضه درکودکی همواره در حال اثبات زرنگی و عرضه داشتن خود به دیگران هستیم! وقت خود را واقعا صرف خود کنید نه صرفِ بهبود دیدگاه دیگران در مورد شما؛ آری مهمترین مولفه سلامت روانی آشتی با خود است؛ پذیرفتن خود و دوست داشتن خود! کسی که با خود آشتی می کند، از خود ناراحت نیست! بر خود خشم ندارد! با خود کشتی نمی گیرد، با خودش، درگیر نمی شود! خودش را زیر سوال نمی برد، متهم  و  سررنش نمی کند!

بیایید کار درمان را از ریشه آغاز کنیم؛ بایدخودمان خوبی و نیکی خود را  باور کنیم! باید نزد خود متهم نباشیم؛  زدودن اتهام را بابد از درون خود و نزد خودآغاز کرد! باید باور کنیم که واقعا ما نه تنها مجرم ، بد؛ بلکه متهم نیز  نبستیم! ما نیاز به دفاع از خود نداریم! ما بدهکارِ شخصیت و بزرگی و خوبی به دیگران نیستیم؛ ما نیازمند اثبات خوبی خود به دیگران نیستیم! شما خودتان را برای خود اثبات کنید تا نیاز به اثبات  خود نزد دیگران نداشته باشیم! پس باید عارضه درونی بدبینی به خود، مجرم و متهم بودن نزد خود را درمان کرد تا از دفاع از خویشتن و اثبات خود، آسوده شد!

درس پنجاه و هشتم؛ تعارض خود با دیگران را کاهش دهید؛ جر و بحث و مشاجره، هیچ سودی ندارد؛ سازگاری پیشه کنید!

سلام ای دوستان و همراهان عزیزم!

زندگی انسان، فرصتی کوتاه ولی کافی برای رشد و کمال است؛  در این فرصت زیبا، همه چیز آماده شده است تا ما  با انتخاب و اختیار خودمان رشد و تکامل یابیم یا خواب، تنبلی و بازیگوشی پیشه کنیم و رشد نیافته، صحنه هستی را ترک گوییم!

اگر  شما گزینه رشد و تکامل خود را برگزیده اید، پس همواره باید در مسیر هدف، حرکت کنید و  تا حد ممکن باید از درگیرشدن و تعارص و مخالفت با یکدیگر دوری کنیم و تفاوتهای خود با دیگران را به مشاجره و  دشمنی تبدیل نسازیم. البته گاهی برخورد،  اجتناب ناپذیر می شود و  طرف مقابل، با شما تصادف می کند!!!

اگر در مسیر رشد و تکامل خود، به مانع ،مزاحم و مخالفتی برخورد می کنید، قبل از هر چیز،چشمتان را باز کنید و ببینید که چگونه  و از چه راهی می توانیدبا کمترین هزینه و بدون هدر دادن وقت، آن مانع و مزاحم را  دور بزنید یا از کنارش رد شوید و آن را پشت سر بگذارید و آسوده تر، مسیر بیشتر و مدارج بالاتری را طی کنید!

مطمئن باشید درگیر شدن با مانع و مزاحم، تلاش برای حذف، تخریب، نابودی، منکوب کردن،  از سر زاه برداشتن یا سر جای خود نشاندن آن مانع و مزاحم، وقت، توان، امکانات، و انرژی شما را به هدر می دهد و شما را خسته و فرسوده،  می سازد و چه بسا در صورت قدرتمندی و  قوی تر بودن مانع و مزاحم و در نتیجه صربه دیدن و ناکامی شما  در رفع آن، شما را مصدوم، مجروح،  ناتوان و ناامید سازد!

ما به این جهان آمده ایم تا در وقتی که به ما داده شده، زندگی کنیم و با این زندگی، رشد و تکامل یابیم ؛  نه آن که با دیگران درهم آمیخته، تعارص و دشمنی بورزیم،، دعوا کنیم و  بجنگیم!  

ما به دنیا قدم گذارده ایم تا رسالت  و نقش منحصر به فرد خود را ایفا کنیم پس باید به دنبال آن باشیم!  

همواره به خاطر داشته باشید که ما انسان هستیم و موجودی اجتماعی! ما متفاوت و منحصر به فرد آفریده شدیم ؛ هیچ کس مانند ما نیست و ما نیز همانند هیچ کس دیگر نیستیم!

آری تفاوت های ما با یکدیگر، به خودی خود، چالش برانگیز نیست؛ بلکه تنوع آفری، تکامل بخش و زیبا کننده جهان هستی است! پس با نگرش درست به تفاوتها، از آنها لذت ببریم و از آنها برای رشد و تکامل خود استفاده کنیم نه آن که تفاوتها را تبدیل به وسیله فرسایش و نابودسازی انرژی و وقت خود کنیم!

اولا بیشتر به جهان درون ینگریم  تا به برو ن؛به تعبیراستاد فرزانه ما و  فیلسوف بزرگ معاصر: عقول باشیم  نه فضول!، بیشتر رشد و تکامل خود را در نظر داشته باشیم تا اصلاح گری افراد دیگر را!

ثانیا مثبت نگری به کار دیگران، تحمل، روا داری، امکان و مجاز بودن تعدد سلیقه ها در جهار چوب اصول، را  تمرین کنیم  و نقد، انتقاد،مخالفت، سرزنش گری،  پرخاش گری، جر و بحث، مشاجره  برای اثبات حقانیت، درستی و کامل بودن سلیقه خود یا  برای ثابت نمودن نادرستی، بطلان و نقص شیوه دیگران بپرهیزیم !

 پروژه همانند سازی و همراه سازی دیگراتن با خود و خشونت ورزی و محروم سازی  مخالفان و حذف سلیقه های رقیب و متفاوت را متوقف کنید! سازگاری پیشه کنید!

بدانیم  که رحمت الهی در اجتماع و  همگرایی است. نزاع و دشمنی افکندن، اقدامی شیطانی است؛ مراقب باشیم  از رحمت الهی دور نشدیم و به دام شیطان گرفتار نگردیم! و لذت سازگاری و روا داری را به رنج مشاحره و دعوا تبدیل نکنیم! 

همواره موفق باشید.

درس پنجاه و هفتم: فعال باشید، نه منفعل؛ کنش گر باشید، نه واکنش گر!

سلام بر همراهان نیکو سیرت و عز یزم! حالتون چطوره؟

در درس های پیشین گفته شد که هر یک از ما باید رسالت الهی، هدف یا اهداف فردی زندگی خود را به طور دقیق  تعیین و مشخص کنیم و برای رسیدن به آن، برنامه ریزی نماییم!

همچنین گفته شد که باید اختیار زندگی خود را در دست بگیریم و خودمان انتخابگر همه امور خود بشویم و به هیچ کس آری به هیچ کس اجازه ندهیم که بر1. اندیشه،2. احساس،3. اراده، 4. سخن، 5.رفتار و 6.  ارتباطات ما تسلط یابد! و زندگی ما را در اختیار خود بگیرد! اگر اندیشه، سخن و کاری، حق، درست  و نیکو است، آن را انجام دهیم و سرزنش و مخالفت دیگران ما را از آن بازندارد و اگر کاری غلط و ناپسند و ستم بر دیگران است، رضایت، خوشایند،تایید، تشویق و تحسین دیگران ما را به انجام آن، وادار نکند!

برای آن که که اختیار امور شش گانه فوق، را در دست بگیریم باید فعال بشویم یعنی ما باید هر سخن و کاری را انتخاب کرده و انجام دهیم   و از منفعل شدن از سخن و رفتار دیگران؛ بپرهیزیم یعنی نباید سخن و عمل کسی در ما ، باعث شود که احساساتی شده، ناراحت یا خوشحال گردیم  و سخن و رفتاری ناشایست از ما سر زند!  هیچ کس و هیچ سخن و رفتاری نباید ما را  مجبور به انجام کار یا  گفتن سخن یا گرفتن تصمیمی نماید.

البته ما می توانیم با اختیار و انتخاب خود،از دیگران مشورت بگیریم و پس از بررسی کامل، حرف او رابپذیریم!

 به هر حال، ما باید تصمیم بگیریم نه دیگران! ما باید عمل کننده باشیم نه عکس العمل نشان دهنده!  ما باید کنش گر باشیم نه  واکنش گر! ما باید فعال باشیم نه منفعل! 

ما باید به این مرحله برسیم که هیچ وضعیت، هیچ چیز و هیچ کس نتواند ما را ناراحت و عصبانی، منفعل و مجبور به پاسخ، پرخاش، خشونت و  تندی نماید یا چنان شاد و شنگول و جوگیر  کند که عنان از کف بدهیم و برانگیخته شویم  و  بی اختیار کاری را انجام دهیم  و یا با برانگیختن شهوت، طمع ثروتمندی، شهرت خواهی،  یا با  رویا پردازی و خیال و توهم، یا با  ترسانیدن، یا به اسم منافیزیک و عرفان، یا با تحریک حس ترحم، ما را فریب دهد یا با برآوردن یکی از نیازهای روانی، ما را برده و مرید خود سازد و به هر صورت، ما را تسلیم  هدف و خواسته خود کند! و  از خود، بیخود گرداند! چون مسئولیت همه انتخاب ها و عمل ها، احساسات و  فریب خوردن و جو گیر شدن ها،  بر عهده خود ماست!!

برای رسیدن به چنین حالتی که افراد و اشیای بیرونی، تاثیرشان روز به روز  بر ما کم و کمتر گردد،  باید تصمیم جدی گرفت و تمرین کرد تا به وضعیت مطلوب دست یافت! 

هر چقدر از تاثیر دیگران، امور بیرونی و گذشته خودتان، بر خود بکاهید، در افق انسانیت، فردیت و معنویت خود پیشرفت کرده و گامی مثبت  برداشته اید و  رشد بیشتری یافته اید!

 موفق باشید! دست حق یارتان! خداوند نگهدارتان!

درس پنجاه و ششم: آستانه تحمل خود را افزایش دهید؛ خشم خود را مهار، مدیریت و تخلیه کنید!

سلام بر شما نیکان خستگی ناپذیر!  آفرین بر همت  عالی  تان!

خداوند متعال، به انسان برای دفاع از خود و حریم خویش، ابزارهایی عنایت فرموده  است؛ یکی از آنها خشم است که در ادبیات پیشین دانش اخلاق، "قوه غضبیه" نامیده می شده  است.

ناراحت شدن  از دست نیافتن به مطلوب و به خشم آمدن از موانع، امری عادی و طبیعی است ولی  نه تنها نباید خشم را به عصبانیت، پرخاش و خشونت تبدیل کرد؛ زیر! اینها امری کاملا  اختیاری و یادگرفتنی است!  بلکه باید آن را مهار، مدیریت و از راه درست، تخلیه نمود!

ما روش  غلط تبدیل خشم به عصبانیت و راه های نادرست ابراز خشم  و عصبانیت یعنی پرخاش کردن، جیغ زدن،  ناسزا گفتن، دشنام دادن، دعوا راه انداختن، دست به یخه شدن،  زد و خورد کردن ، آبرو ریزی کردن، زیزآب زدن و خسارت وارد ساختن را از والدین و اطرافیان خود آموخته ایم و با تکرار، آن را در خود نهادینه ساخته ایم و به آن عادت پیدا کرده ایم!  پس می توانیم آنها را کنار بگذاریم! 

نگویید نمی شود!! چون بدون تردید می شود!  نگویید: من نمی توانم! چون قطعا شما هم می توانید !! فقط بپرسید: چگونه؟

اولا: آستانه تحمل خود را بالا ببرید؛ سعی کنید با اندکی ناملایمتی، خشمناک نشوید.

ثانیا: در صورت خشمناک شدن، باید خشم خود را مهار کنید یعنی  نگذارید خشمتان به عصبانیت تبدیل شود! بکوشید تعداد عصبانیت خود در یک روز  و یک هفته را کم و  کمتر کنید!

 سپس باید بکوشید از روشهای علط ابراز خشم و عصبانیت مثل داد و فریاد،،خشونت، زد و خورد و کینه ورزی دست بردارید و  مدیریت خشم  و روشهای درست  ابراز آن را بیاموزید!

و  در مرحله بعد، باید خشم های مزمنی  که از زمان  های گذشته باقی  مانده است،  تخلیه کنید!  هرگز  مگذارید  خشم و عصبانیت در وجودتان انبار و ذخیره شود و شما را به انبار باروتی  آماده انفجار تبدیل کند و برای شما شخصیتی عصبی ، رقم  بزند! 

باید خشم و عصبانیت های انبار شده گذشته خود را از درونتان تخلیه کنید و گرنه  وجودتان همانند بمبی متحرک  است که کوچکترین مشکل و  ناراحتی ، باعث  انفجار  آن می گردد!

خشم و عصبانیت و نگاهداری آن در درون، به بدن ، روان و روح الهی شما ضربه های اساسی وارد می سازد و موجب بیماری، ظلم و ستم، پایمال ساختن و تجاوز به حریم و حقوق دیگران،  آلودگی به گناه، پیروی از شیطان و هدر دادن انرژی و  نیروی شما می شود؛ پس از آن بپرهیزیم!