داستان زندگی

علی محمدی

داستان زندگی

علی محمدی

تا می توانید از غذاهای طبیعی استفاده کنید!

مقاله میهمان

بدن ما از میلیونها سلول میکروسکوپی تشکیل شده است که شامل تمام بافت ها، مایعات و استخوان ها در سیستم بدن ما می باشد. اگرچه این سلولها میکروسکوپی هستند، اما درون آنها هوشمندی زندگی و حیات قرار داده شده است. این سلولها به تحریکات ذهنی جواب می دهند، حتی اگر ما از وجود این روابط ناآگاه باشیم. این سلولها در تمام شرایط خدمتگزاران ما هستند و  اگر مواد غذائی لازم به آنها نرسد، قادر نخواهند بود کار خود را صحیح انجام دهند.

اگر ما مواد غذائی طبیعی لازمه را به سلول های بدن خود نرسانیم و همزمان بدن خود را از مواد زائد جمع شده در آن پاکسازی نکنیم، نه تنها به سلولهای بدن خود گرسنگی داده ایم، بلکه به دلیل مواد زائد جمع شده در بدن، به سلولها صدمه وارد کرده ایم. بنابراین روزانه باید قدری به فکر سلولهای خود نیز باشیم، و قدری از غذاهائی را که طبیعت مخصوص آنها ساخته است را در اختیار آنها قرار دهیم. به عنوان نمونه، همه آجیل‌ها حاوی چربی‌های امگا 3 هستند که برای سلامتی قلب بسیار مفید است، گردو حاوی آلفا لینولئیک اسید است که به آریتمی قلب بسیار کمک می‌کند.

مطالعات متعددی نشان داده است که گردو به اندازه روغن زیتون در کاهش التهاب و اکسیداسیون در رگ‌ها بعد از خوردن یک وعده غذایی چرب مفید است. محققان نشان داده‌اند که خوردن 8 عدد گردو در روز اثرات بسیار مثبتی روی قلب می‌گذارد.   بادام زمینی به علت حجم بالای فولات، ماده‌ای معدنی که برای مغز ضروری است از زوال شناختی مغز جلوگیری می‌کند. بادام زمینی حاوی ویتامینو چربی‌های مفید است که برای مغز بسیار مفید است. 

طبیعت بدن ما را طوری ساخته است که می تواند در برابر بسیاری از آسیب ها و بی توجهی هائی که ما درقبال بدن خود انجام می دهیم مقاومت نماید. اما زمانی که حدود این ناملایمات و آسیب ها از حد مقاومت بدن تجاوز کند، بدن ما به طور غیرمستقیم به ما اخطار میدهد. این اخطارها علامت هائی است مانند خستگی، سردرد، یا دردهای دیگر، و یا انواع بیماریهائی که میتوانید نام آنها را در فرهنگ لغات پژشگی پیدا کنید. اگر به دلیل نادانی و غفلت به این اخطارهای بدن توجه نکنیم، طبیعت سیلی محکمی به ما خواهد زد. سیلی طبیعت به صورت بیماری واقعی خود را نشان می دهد. سازمان جهانی بهداشت اعلام کرده است که حدود یک سوم مرگ و میرهای ناشی از سرطان معده به دلیل عادت های غذایی و رفتاری نادرست نظیر شاخص توده بدنی بالا، مصرف ناکافی میوه ها و سبزی ها، عدم فعالیت فیزیکی، مصرف دخانیات وغیره ایجاد می شود. 

درس صد و سوم: با تقسیم بندی های دیگرسنخ های روانی، آشنا شوید تا از خود شناخت عمیق تری، پیدا کنید!

افراد از نظرسنخ های روانی، با توجه به پرسش های زیر نیز تقسیم بندی می شوند:

1-  افراد از این نظر که از کجا اطلاعات خود را و  چه نوع اطلاعاتی را مورد توجه قرار می دهند و می پذیرند، به حسی یا شهودی تقسیم می شوند.

  - 2افراد از این نظر که چگونه استدلال می کنند و تصمیم می گیرند، به متفکر یا احساسی، تقسیم می شوند.

3 - افراد از  این نظرکه دوست دارند زندگی و دنیای خود را چگونه سازماندهی و مدیریت کنند، به قضاوت  و کنش گر یا دریافت کننده و کنش پذیر، تقسیم می شوند.

اینک به ویژگی های آنها می پردازیم:

1. افراد را از لـحاظ آن که چگونه اطلاعات کسب می کنند، به دو گروه حس گرا یا شهودگرا، می توان تقسیم کرد:

الف. حس گرا
این افراد، علاقه مند به درک جزئیات و  تــمرکز بر دنـیـای فـیــزیکی، هستند. با حواس پنجگانه خود زندگی می کنـنـد، شـواهــد عینی و محسوس را می بینند، به آن چه که هست، علاقـــمندند. واقع بین و عملگرایند، تنها بدیهیات و مشهودات را می بینند، در زمان حال زندگی می کنند، نیاز به دانستن حقایق و شواهـد دارند، سـاده و مــحافظـه کار و سنت گرایند، لذات فیزیکی را بیشتر دوست دارند، اغلب بـا اعتماد به نفس هستند، به جای جنگل، درختان را می بینند، معمولا بانکداران، پلیس، ورزشکاران، جراحان و خلبانان، جزو این گروه می باشند.

ب. شهود گرا

این افراد، علاقه مند به درک مفاهیم و کلیات و  تمرکز بر جهان معنوی و ذهنی، هستند. بیشتر از حس ششم، ندای درون و حدس و گـمـان خود، اسـتفـاده می کنند،به امور انتزاعی،می اندیشند. بیشتر در گذشته و آینده سیر می کنـند، به آنچه که می تواند وجود داشته باشد،علاقــمندند. ماوراء امور را می نـگرند و آرمانگرایند، علاقمند بـه چیزهای جدید و غیر متعارف می باشند، به جای درختان، جنگل را می بیننداز قیاس، استعاره و تشبیه استفاده می کنند، تئوریسین و متفکر، اصـیل و پیچیده می باشند.هنرمندان، دانشمندان، شاعران و فیلسوفان، جزو این گروه می باشند.


2.  افـراد را  از لــحـاظ شـیوه تصـمیـم گـیـری شان، می توان بـه دو گروه متفکر یا  احساسی، تقسیم بندی کرد:

  الف. متفکران

این افراد، به واقعیت ها،  ارزش می نهند، در تصمیم گیری، از منطق استفاده می کنند، علاقمند به اهداف و ایده هایند، متوجه استدلال غلط دیگران می شوند، پیرو ذهن عقلگرا و در بیان صـادق هستند. افکارشان، نسبت به دیگران سخت گیر و رفتارشان با دیگران، عدالت آمیز است، آنان عینـی، منتقد هستند و جو رسمی و مبتنی بر منطق را ترجیح می دهنـد، بــی احساسند، به همین خاطر، معمولا به آنها برچسب سنگدل و بی احساس می زنند،آنان، دیگران را برمبنای قوه درکشان، ارزیابی می کنند، مهندسان، دانشمندان و مدیران، جزو این گروه می باشند.

 ب. احساسی ها 

این افراد، به هارمونی و هماهنگی، ارزش می نهند، آنها در تصـمـیم گـیری، از احسـاسـات فـردی خـود اسـتـفـاده می کنند، هنگامی که دیگران احتیاج به کمک و پشتیبانی دارند، متوجه آنها می گـردنــد، با قلب  احساساتی خود، زندگی می کنند، معـمولا حقیقت و احساس منفی خود را پنهان می کنند تا شخص مقابل خود را، آزرده خاطر نکنند، با دیگران، مهربان و نسبت به دیگران، رحیم و بـخشـنــده هستند؛ البته نـازک نارنجی می باشند و حرفهای دیگران را به دل می گیرنـد، ذهنی، همدل و دلسوز دارند، جو دوستانه و گرم را ترجیح می دهـنـد، به همین خاطر، به آنها برچسب احساساتی و ضعیف و سست در تصمیم گیری می زنند، دیـگران را بر مبنای اخلاقیات، ارزیابی  می کنند. به دیگران و احساساتشان. علاقمند هستند. پـرستـاران، مـعـلـمـان، هنرمندان، کشیش ها  و روحانیون، در این گروه قرار دارند.


3. افراد را از لحاظ آن که زندگی خود را چگونه سامان می بخشند و می گذرانند و نحوه نگرش آنها به زندگی چیست؟ به دو گروه قضاوت و کنش گر،  یادریافت و  کنش پذیر تقسیم بندی کرد:
الف
. قضاوت  و کنش گر
آنها زود قضاوت کرده و  سریع تصمیم می گیرند، آنها سـازمـان یـافـته، منظم، مصمم، جدی و قابل پیش بینی،هستند و زندگی خود را استوار و قابل کنترل می کنند، پروژه ها را به سادگی به اتمام می رسـاننـد،  از زمان بندی ها و جداول زمانی، به عنوان راهنما سود می برند، از امور غیر مترقبـه بــی زار می باشند، سخت کوشند و تـمایـل دارند  کـارها را هر چه زودتر بـه پـایـان بـرسـانـند،اگر چه  وظیـفـه شـنــاس و مسئولیت پذیر هستند، ولی گاه می توانند کوته فکر نیز باشند.
ب
. دریافت کننده و کنش پذیر
آنها پیش از قضاوت و تصمیم گیری، ابتدا به شرایط، خو گرفته و اطلاعات گرداوری می کـننـد، خواهان آزادی و غیر قابل پیش بینی هستند. زندگـی را انعطاف پذیر و بدون تنش، سامان می دهند و سپری می کنند، بی خیالی را ترجیح می دهند، پــروژه را آغاز می کنند، اما معمولا آن را به اتمام نمی رسانند، چون هر کـاری پیـش بیاید را انجام می دهند و به زمان توجه ندارند و  کارها را با فراغت خاطر کامل، به انجام می رسانند، از اتـفاقات غافلگیر کننده و غیر منتظره لذت می برند، دید بازی دارند و به نظر دیگران، بیش از حد روشنفکر هسـتند، 

اکنون ببینید شما درونگرا یا برونگرای حسی یا شهودی، متفکر  یا احساسی، قضاوت و کنش گر یا دریافت و کنش پذیر هستید؟ یا کدام یک از این سنخ ها بر شما غلبه دارد؟ آیا شما فکر می کنید می توانید سنخ روانی خود را تعادل بخشید و تغییراتی مثبت را در خود ایجاد کنید؟ موفق باشید!

درس صد و دوم: با سنخ های روانی؛ «درونگرا و برونگرا« آشنا شوید تا نقاط قوت و ضعف خود را دریابید!

انسانها از نظر سنخ روانی، به افراد درون گرا و برون گرا، تقسیم بندی شده اند. در سال 1921 کارل جانگ، روان شناس سوئدی برای اولین بار اصطلاح درون گرا و برون گرا را مطرح کرد. او در تحقیقات خود دریافت که ما با دو گرایش متولد می شویم؛ اول گرایش به خویشتن و دوم گرایش به دیگران.این دو گرایش در تمام افراد وحود دارد،اما با بزرگ شدن افراد، یکی از دو گرایش بر دیگری غالب می شود.بنابراین به گفته کارل جانگ، تمام برون گراها، درون گرا هم هستند؛ ولی جنبه برون گرایی شان بیشتر پرورش پیدا کرده است و در شخصیت آنها نمود بیشتری دارد. عکس این مساله نیز در مورد درون گراها وجود دارد  بنابر این هیچ یک از این دو دسته بر دیگری برتری ندارند و تنها دلیل بروز چنین تفاوتهایی، زمینه های ژنتیک، زندگی کردن در فرهنگ و شرایط خانوادگی مختلف و تجارب تلخ و شیرین زندگی به ویژه در دوران کودکی است، البته برخی سنخ های روانی را ، سنخ زیستی می دانند که ما با آن متولد می شویم و  فکر می کنند غیر قابل تغییر است!!!!

افراد از این جهت که انرژی خود را  از کجا دریافت می کنند و چگونه شارژ می شوند، به دو دسته تقسیم می شوند: 1. درونگرایان 2. برونگرایان که به بیان ویژگی های هر یک می پردازیم:

1. درونگرایان:

درونگرایان، انرژی خود را  از درون خودشان دریافت می کنند و با رفتن و تماس با دنیای درون خود، شارژ می شوند، نگرش درون‌گراها  از درون برانگیخته می‌شود و با عوامل درونی و ذهنی خودشان هدایت می‌شوند. کارایی آنها در تنهایی بیشتر است. کـم حرف هستند و به سکوت و تفکر، علاقه دارند. پیش از حرف زدن، می اندیشند! تـمرکزشان قوی است و به ایــده ها و عقاید نو، علاقمندند. معمولا آدم‌های توداری هستند و خودشان را بروز نمی‌دهند. به همین جهت دیگران فکر می کنند آنها آدمهای مرموز و  پیچیده ای هستند. آنها تمایل دارند قلمرو شخصی داشته باشند و تا جایی که امکان دارد، نمی خواهند کانون توجه باشند؛ به همین جهت درک شان مشکل است و افرادی که دور و بر آنها هستند و به خاطر سکوتشان، از درون آنها خبر ندارند، فکر می کنند شـخصیتی که آنها در تنهایی خود دارند، با آنچه در حضور دیگران هستند، متفاوت است.

درونگرایان، در ارتباط برقرار کردن، با افراد جدید مشـکل دارند و دید و بازدید های غیر منتظره و ناگهانی، آنها را ناراحت می کند، در بیـن انـبـوه مـردم بودن، آنها را خسته و انرژی، نیرو و باتری آنها را تخلیه می کنـد و باید مدتی تنها باشند تا دوباره شارژ شده، نیروی خود را به دست آورند. آنها  دوست‌های معدود و کمی دارند که با آنها صمیمی باشند و فقط برای آنها، از احساسات و هیجان‌هایشان حرف می‌زنند. برای همین اگر یک فرد درون گرا را ببینید، اگر او را نشناسید، فکر می‌کنید با آدم خجالتی یا بی اعتنایی مواجه شده اید، ولی واقعیت آن است که  آنها مشـتـاق و احسـاسـاتـی هستند، اما معمولا احساسات شان را بیان نمی کنند. آری آنها در جـمعِ نا آشنا، ساکت و فقط در بین دوستان صمیمی خود، راحت هستند.

آنها بـیشتـر از دسـتِ کـرده خـودشـان خشمگین می گردند تا از دست دیگران.  این ویژگی ها که برشمردیم،هیچ ارتباطی با  کمبود اعتماد به نفس و کمرویی درونگرایان ندارد؛ ممــکن است آنها خیلی هم با اعتماد به نفس باشند ولی ساکت و کم حرف و عزلت گزین!!!.  25 الی 40 درصد از جمعیت و 65 در صد نوابغ را درونگرایان تشکیل می دهند. بیشتر محققان، متفکران، اندیشمندان، باغبانان و نویسندگان، درونگرا هستند!

متاسفانه به دلیل ویژگی های فوق، برون گراها، همیشه درون گراها را به مرموز بودن، پیچیده بودن، خیالباف بودن، احساساتی بودن، عجیب و غریب بودن و ذهن گرایی متهم می‌کنند!!!
2. برونگرایان:

برونگرایان، انرژی خود را  از بیرون خودشان دریافت می کنند و با رفتن و تماس با دنیای بیرون، شارژ می شوند؛ نگرش برون‌گرا از بیرون برانگیخته می‌شود و با عوامل بیرونی و عینی هدایت می‌شود. برون گراها کلا در دنیای بیرون سیر می‌کنند. تنهایی برای آنها بسیار آزار دهنده می باشد، به سهولت دوستان جدیدی می یابند. از تعامل و ارتباط برقرار کردن با دیگران،  انرژی می گیرند. به زودی احساس صمیمیت می کنند و اطلاعات شخصی خود را به راحتی با شما در میان می گذارند. برونگرا ها، خوش مشرب بوده، اما زیاد احساساتی نیستند. به همین جهت شخصیت آنها در خلوت و حضور دیگران یکسان جلوه می کند  . آنها پس از آن که حرف خود را زدند، به آن می اندیشند ،

برون گراها عاشق فردیت هستند. آنها دلشان می‌خواهد که با دیگران فرق داشته باشند و این فرق داشتن را ابراز کنند. برای همین است که برون گراها خیلی رقابت جو، مستقل و حتی پرخاشگر هستند ریسک پذیرند، سریع تصمیم می گـیـرند. آدم برون گرا معمولا اشتباه قبلی خودش را نمی‌پذیرد و با لجاجت می‌خواهد حرفش را به کرسی بنشاند. آنها دوست دارند که سرخوش، اجتماعی، رقابت جو، سریع و واقع گرا باشند. برای آنها هر چیزی که شفاف تر و مشخص تر باشد بهتر است. آنها ابهام را تحمل نمی‌کنند. اهل عمل و پیش قدمی در کارها هستند. عقیده خود را با عقاید دیگران مقایسه می کنند و به راحتی افکار خود را بیان می کنند.  از آنجا که برون گراها برای درک دنیا باید آن را تجربه کنند، به نظر می رسد آنها به فعالیت های مختلفی علاقمند هستند.به گروه های مختلف می پیوندند و خود را با گروه وفق می دهد. روش هایی که سریعتر به نتیجه می رسند را دوست دارد. فعالیتهای هیجان انگیز را بیشتر دوست دارند. به رنگهای روشن علاقه دارند. بیشتر از اعمال دیگران خشمگین می گردند تا خودشان. خصوصیات فوق، هیچ ارتباطی با اعتماد به نفس داشتن فرد برونگرا ندارد؛ یک برونگرا ممکن است اعتماد به نفس پایینی داشته باشد. 57  تا 60 درصد از جمعیت را برونگرایان تشکیل می دهند. بیشتر بازرگانان، کاسبان و برخی از مدیران، برونگرا هستند!


متاسفانه درونگرایان، افراد برونگرا را به خودخواهی، لجبازی، بی فکری، متهم می کنند

گفتنی است جامعه امروزی، برونگرایان را بیشتر می پسندد و ترجیح می دهد!! و آنها را اشخاصی با معرفت، اجتماعی، خوش برخورد، خوش اخلاق و با هوش معرفی می کند ولی درونگرایان  را کمتر قبول کرده، افرادی بی توجه، بی اعتنا،  بدون احساس، بی سر و زبان، بی معرفت، خجالتی، تودار، پیچیده،  افسرده و کم هوش می پندارد!!!
با توجه به ویژگی های فوق، شما درونگرا هستید یا برونگرا؟ افراد خانواده و همکارانت چطور؟ آیا شما نسبت به افراد غیر هم سنخ خود، بدبین هستید یا خوش بین؟ دیگران نسبت به شما چطور قضاوت می کنند؟ آیا اکنون که از این مطالب آگاه شدید، دیگر در مورد آنها داوری منفی نخواهید کرد؟ آیا می توانید در خود تعادل ایجاد کنید و به سمت خصوصیات سنخ دیگر چند گام بردارید؟ آیا برای این تعادل، برنامه ریزی کرده اید؟ موفق باشید.

درس صد و یکم: سنخ روحی خود را بشناسیم تا زندگی مناسب خود را بیابیم!

یکی از راه های شناخت خود، شناخت سنخ روحی خویشتن است. اگرچه نیکو است انسان جامع این سنخها و از هریک در حد متعادلی برخوردار باشد، ولی در اغلب انسانها، یکی از آنها غلبه دارد و بر تصمیمات آنها مسلط و در اظهارات آنها، آشکارتر و بیشتر است و در ذهن آنها، مهمتر به نظر می رسد. بدین رو است که افراد بر اساس دغدغه های خود، به  پنج  دسته تقسیم  می شوند:

اول: سنخ حقیقت

برای این قسم انسانها، دغدغه اصلی، یافتن حقیقت است؛ چیزی که به این گونه انسانها، آرامش می دهد، کشف یک حقیقت یا حل یک مشکل فکری، فلسفی، ریاضی، احتماعی و یک معماست. بسیاری از اتدیشمندان و متفکران، دارای این سنخ روحی هستند. آنها از حل مسایل علمی، لذت می برند و شادمان می شوند.

دوم: سنخ خدمت

دغدغه این قسم انسانها، کمک به فقیران، مستمندان و درماندگان است. آنها از ساختن خانه  برای بی سرپرستان، جمع آوری کمک برای یتیمان و کارهای خیریه، لذت می برند و آرامش می یابند.

سوم: سنخ ریاضت

دغدغه این قسم از افراد، این است که تا جایی که می شود کمتر از چیزهای مادی در این دنیا استفاده کنند؛ همت شان، استفاده به قدر نیاز ضروری است. آنها از زندگی در شرایط سخت رنج نمی برنذ، بلکه آرامش می یابند. این سنخ افراد، معمولا به وضع مالی اهمیتی نمی دهند. مرتاضان و زاهدان، نمونه های خوبی برای این سنخ هستند.

چهارم: سنخ عبادت

این افراد بیشتر به نیایش، خواندن دعا، گفتگو با خداوند، رفتن به مراکز عبادی  و ذکر  و استغفار تمایل دارند و وقت خود را به آن اختصاص می دهند.

پنجم: سنخ عشق و محبت

این افراد به طور طبیعی اهل عشق و محبت ورزیدن هستنند و به دنبال امر متعالی، انسان های والا و در مراتب پایین تر، چیزی یا فردی می گردند که شیفته اش شوند! این افراد زندگی‌شان با پیدا کردن معشوق و فانی شدن در او و خود را به ‌دست او سپردن، آرامش پیدا می کند. این افراد در امور دینی خود، به عبادت و دعا روی می‌آورند، چون عبادت و نیایش، یک نوع عشق‌ورزی با خداوند است.

اینک از خود بپرسید که شما دارای کدام یک از این سنخ های روحی هستید؟ کدام یک از آنها، بر شما غلبه دارد؟ آیا با آگاه شدن از سنخ روحی خود، می توانید برنامه زندگی مناسب خود را بیابید؟ آیا می توانید تفاوت خود با دیگران و تفاوت دیگران با خودتان را درک کنید؟ آیا از این پس، خودتان را با  افراد دبگر و  دیگران را با خودتان مقایسه  نمی کنید؟ آیا به دلیل سنخ روحی در مورد خودتان یا دیگران، داوری و خود یا آنها را خوب و بد، نمی پندارید؟  آیا می دانید دین برای آن که ما به یک وجود جامع و کامل،  بدل شویم، برای تقویت این ابعاد چهارگانه، اعمال و برنامه هایی را ارایه کرده است؟  آیا برای تعادل بخشیدن به سنخ روانی خود، می توانید برای خود، برنامه ای تنظیم کنید؟ موفق باشید!

غلظت خون و راه های پیش گیری و درمان آن

مقاله میهمان:
افزایش تعداد گلبولهای قرمز در واحد حجم را غلظت خون می‌گویند چنانچه هموگلوبین در مردان بالاتر از 18 و در زنان فراتر از 16 گرم در دسی‌لیتر باشد غلظت خون گفته می‌شود.
به گزارش خبرگزاری فارس، افزایش تعداد گلبول‌های قرمز در واحد حجم را غلظت خون می‌گویند. چنانچه هموگلوبین در مردان بالاتر از 18 و در زنان فراتر از 16 گرم در دسی‌لیتر باشد غلظت خون گفته می‌شود.
این وضعیت می‌تواند به صورت اولیه و ناشی از بیماری پلی سیتمی‌ورا باشد یا ثانویه به مشکلاتی مانند کاهش اکسیژن‌رسانی بافتی، بیماری‌های ریوی، ارتفاع بالا، شانت‌های داخلی قلبی، اختلالات مربوط به هموگلوبین، کشیدن سیگار، افزایش تولید اریتروپویتین و تومورها باشد.
افزایش غلظت خون در بدن سبب کند شدن حرکت خون در قلب و رگ‌ها می‌شود که با گرفتگی اندام‌هایی نظیر دست و پا موجب سکته مغزی یا قلبی خواهد شد.
علائم غلظت خون
در مورد علایم آن هم باید گفت که در برخی افراد علامتی ندارد، سایر مشکلات مانند ضعف و بی‌حالی، سردرد، سبکی سر، اختلالات بینایی و تنگی نفس، خارش‌های پوستی به ویژه بعد از استحمام، قرمزی صورت و وریدهای برجسته چشم‌ها، بزرگی کبد و طحال شایع است. زخم معده، دردهای استخوانی و در مراحل بعد نقرس و سنگ کلیوی می‌تواند بروز کند.
درمان عبارت است از درمان عامل زمینه‌ای، پرهیز از سیگار و محیط آلوده، مصرف مایعات زیاد (مصرف حداقل روزی 8 لیوان مایعات)، فصد خون و درمان‌های دارویی.
در فصد خون، خون گرفته شده از بیمار بلااستفاده است، هیچ‌گاه سیاهی و تیره بودن خون دلیل بر غلظت آن نیست و طی انجام آزمایش‌ها می‌توان به این نتیجه رسید، چون خونی که از فرد گرفته می‌شود از ورید است و خون وریدی به دلیل کمبود اکسیژن اغلب تیره است.
حجامت سبب کاهش غلظت خون نمی‌شود
در مورد مقایسه حجامت و اهدای خون باید گفت که حجامت برای کاهش غلظت خون نمی‌تواند جای اهدای خون را بگیرد، زیرا حجم خونی که در حجامت از بدن خارج می‌شود زیاد نیست و ما در این مورد نیاز به خارج کردن مقادیر بیشتری خون از بدن داریم.
استرس و تنش‌های عصبی هم عامل بروز غلظت خون کاذب است، استرس و فشارهای روانی سبب افزایش ترشح آدرنالین و در نتیجه بروز انقباضات عروقی می‌شود، بدین ترتیب پلاسما به خارج عروق نشت کرده و نسبت به گلبول قرمز کاهش می‌یابد.
تعریق و اسهال‌های شدید از علل دیگر بر روی غلظت خون (پلی سیتمی) کاذب یا موقت است سن شیوع این عارضه بالای 40 سال بوده و در مردان شایعتر است.
غذاهای مفید برای رقیق شدن خون
آلبالو، آب لیموی ترش و موز سبب صاف شدن خون می‌شوند. به طور کلی میوه‌ها و سبزی‌ها به علت دارا بودن ویتامین C و فیبرهای محلول و نامحلول، یک عمل حفاظتی در مقابل افزایش غلظت خون و کاهش میزان فیبرینوژن (پروتئینی که تبدیل به لخته می‌شود) و افزایش فشار خون دارند.
به همین علت افرادی که گیاه خوارند، نه تنها احتمال ابتلا به سرطان روده بزرگ را از خود دور کرده‌اند، بلکه دارای خون رقیق‌تر و فشار خون و فیبرینوژن پایین‌تری نسبت به افراد همسن و سال خود هستند.
برای کاهش لخته شدن خون از روغن جامد، روغن نارگیل، چربی‌های حیوانی، گوشت قرمز، دل، قلوه، مغز، پیه‌گاو و گوسفند کمتر مصرف کنید و به جای آن لبنیات کم‌چرب، ماهی، سبزی و میوه فراوان استفاده کنید.